علم طب و هویتِ سیاسی مرحوم آقای کرمانی اع؟!

اخیراً یک سخنرانی در فضای مجازی هم‌رسانی ‌شد با عنوان «استخراج علم طب از روایات طبی.» در این فایل صوتی مطالب متنوعی مطرح شده است که بخشی از آن درباره مرحوم حاج محمدکریم کرمانی و کتاب‌های طبی ایشان است. ابتدا سخنان مطرح‌شده در این فایل را نقل می‌کنیم:

«چرا فقط یک جماعت خاص و ویژه‌ای در این زمینه قلم زده‌اند و کتاب نوشته‌اند؟ یعنی شما می‌گویید شخصیتی مثل حاج محمد کریم خان کرمانی که به عنوان بعد از شیخ احمد احسائی شاید شاخص‌ترین و برجسته‌ترین چهره مسلک شیخیه است، من الان نمی‌خواهم انتقادی به شیخیه بکنم، شیخیه هم داستان‌های خودش را دارد. ما الان جمع نشده‌ایم که در مورد فرقه‌ها و در مورد جریان شیخیه صحبت کنیم. اما یک موضوع مسلم است و آن این است که شیخیه یک جریان مارژینال است در شیعه. یعنی جریان اصلی شیعه این نیست. یک جریان حاشیه‌ای است که با یک عقاید خاصی شکل گرفته است و تا امروز هم خودش را به عنوان کامیونیتی و جماعت در واقع جداگانه حفظ کرده. خوب یک چهره آقای محمدکریم خان کرمانی که یک رجل دینی است، بیشتر در مسیر اشاعه عقاید شیخ احمد احسائی دارد کار می کند. چه بسا که اگر او نبود، اصلاً جریان شیخیه به بالندگی نمی رسید. این آدم چرا باید علاقمند شود به کتاب طبی؟ چرا باید به عنوان یک طبیب شناخته بشود؟ من فکر می‌کنم در همکاران شما باشند کسانی که حتی اگر یک دوره دانشگاهی گذرانده باشد و پزشک شده باشد و در واقع اجازه طبابت هم گرفته باشد، علاقمند به این شده باشد که برود به سراغ درس حوزه و برود روحانی بشود و کار در واقع عقیدتی انجام دهد، من یک دو نفر را می‌شناسم که این اتفاق برایشان افتاده است، ‌کلاً رفته دنبال چیز دیگر، اصلاً دنبال طبابت نیست. خیلی هم خوشش نمی‌آید به او بگویید آقای دکتر. می‌گوید من سِمَت دیگری و کار دیگری دارم. اینجا برعکس است. اینجا شما می‌بینید که حکیم بودن بر پزشک بودن برای حاج محمدکریم خان کرمانی قسمتی از هویت ریاستی‌اش در مذهب شیخیه است. بنابراین حتماً باید یک کارکرد ویژه‌ای در آنجا داشته باشد. یک تصادف نیست که شما بیینید چه اشکالی ندارد که یک نفر میان‌رشته‌ای دارد کار می‌کند، هم پزشک است و هم مثلا دارد کار اعتقادی انجام می‌دهد. واقعاً این نیست و به نظر می‌رسد باید اینها خیلی زیر ذره‌بین قرار بگیرد. فکر می‌کنم خیلی از مسائل را در مورد شناسنامه این جریان روشن می‌کند.»

به طور اختصار و متواضعانه عرض می‌شود:

به نظر می‌رسد فرمایش سخنران درباره حاشیه‌ای بودن جریان شیخیه جای تأمل است. چه اینکه با انتشار امر شیخ احمد احسائی اع تمام ایران و عراق به دو گروه مخالف و موافق ایشان تقسیم شدند و در فضای اصلی شیعه تأثیر گذارد و تا امروز نیز باقی است. عبارات تاریخی بیانگر تأثیر ژرف اندیشه ایشان است. جریان شیخیه را جریانی جدای از بدنه تشیع اثنی عشری نمی‌دانیم؛ بلکه این جریان نیز همچون اخباری و اصولی جریانی در متن تشیع و در امتداد تعالیم شیعی است. گزارش‌های تاریخی از تاثیرگذاری عمیق این اندیشه در لایه‌های مختلف جامعه تشیع به طور متنوع موجود است و شایسته یک تک‌نگاری است و نقل آن در این مختصر نمی‌گنجد. فقط به طور اشاره، سلوک علماء شیعه و عوام هنگام ورود مرحوم شیخ احمد احسائی اع به شهرهای مختلف ایران، می‌تواند نمونه‌ای از این تأثیر باشد. همچنین سخنرانی مرحوم سید کاظم رشتی اع در صحن علوی در روز غدیر خم، در حالی که صحن آکنده از جمعیت بود، نمونه دیگری از این جریان است. گزارش‌های تاریخی از اوضاع کربلای معلی در زمان شیخ مرحوم اع و سید مرحوم اع نیز بیانگر این واقعیت است. از این رو نمی‌توان این‌گونه تعبیر آورد یک جریان جاشیه‌ای است و جمعیتی جداگانه. آری؛ به تدریج بعضی سیاست‌ها، باعث شد این جریان جداگانه پنداشته شود.

مجموعه آثار عالم ربانی مرحوم حاج محمدکریم کرمانی اع هم‌اینک در چهل و هفت مجلد به زبان فارسی و عربی در دست است؛ به ضمیمه هشت جلد کتاب فصل الخطاب با حاشیه‌های عمیقِ فقهی و اصولی و مجلداتِ زیادی از دروس و مواعظ این بزرگوار. از این چهل و هفت مجلد، دو مجلد درباره مباحث طبی است. آیا دو مجلد از چهل و هفت مجلد، عدد سنگینی است؟ و آیا بخش اعظم و مهمی از آثار این مرحوم را شامل می‌شود؟ مسلماً خیر. پس نمی‌توان گفت این بزرگوار تمرکز عجیب و فراوانی بر مباحث طب داشته‌اند. ایشان اع در کنار فنون و علومی که به آن اشتغال داشتند، به طب نیز پرداخته‌اند. نفس نسبت‌سنجیِ موضوعاتِ مصنَفاتِ ایشان، مسئله را روشن می‌کند.

و باید پرسید: چرا وجهه پزشکیِ این بزرگوار اع را پررنگ کنیم؟ شخصی می‌تواند به علت اینکه مجلداتی از آثار ایشان درباره اصول است، ایشان را اصولی قلمداد کند یا چون مجلداتی درباره روایات است جزو محدثین برشمرد یا چون مجلداتی در علوم ادبیه و لغت است (در ادبیات عرب و عجم) ایشان را ادیب و لُغَوی معرفی کرد. «هر کسی از ظن خود شد یارِ من.» بلکه نه این است و نه آن. تک تک این علوم و فنون، کارکردِ خود را در اندیشه فکری ایشان دارد و نمی‌توان صرفاً یک وجه را پررنگ‌تر از بقیه جلوه داد.

نگاه مرحوم آقای کرمانی اع به مباحث طبی یک نگاه میان‌رشته‌ای نیست. ایشان با توجه به مباحثی چند که در این وجیزه نمی‌گنجد، برای همه علوم سرچشمه‌هایی قائلند که ریشه مشترکی در مباحث دینی و توحیدی دارد. آری؛ داروها و تجربیات بشری در پزشکی، بحثی مستقل است و نمی‌توان آن را انکار کرد. اما در کنار این تجربیات بشری و دارویی، حقایقی است که در همه فنون پزشکی جاری است. این حقایق با توجه به روایات معصومین علیهم‌السلام به دست می‌آید که بخشی از آن در کتاب «حقایق الطب» تصنیف شده است.

یکی از آن حقایق این است که «ما تری فی خلق الرحمن من تفاوت.» همان‌گونه که در عالَم پدیده‌هایی است، در بدن انسان نیز مشابه این پدیده‌ها هست و عالَم و انسان، دو موجودِ مشابه‌اند. تطبیق این دو موجود، یکی از حقایقی است که ایشان در مباحث عِلمی علمِ طب مطرح فرموده‌اند. پس یکی از علت‌های ورودِ ایشان به طب، یافتن این حقیقت است که بدن انسان برأسه عالَمی است. این تئوری را در نوشته‌های طبی خود توضیح فرموده‌اند. و این بیانِ حقایق ادامه دارد تا بیانِ حقیقت مزاج، قوه‌ها و روح‌های بدن، دواها و خواص هر یک، آنچه برای سلامتی و دوری از ضرر لازم است، حجامت، فصد و… . مهم‌ترین مسئله مرحوم آقای کرمانی اع در بیان «حقایقِ»‌ طب، مطابقت شناخت بدن و قُوای آن و دیگری خصوصیات انسان است با روایات معصومین علیهم الصلاة و السلام.

طبِ این بزرگوار، خشوع و خضوع می‌آورد و حال آنکه طب شایع، تکبر و فخر به همراه دارد و چه بسا دوری از خدا و رسول. در مقدمه کتاب «حقایق الطب» می‌فرماید:

«فنحن ننظر الی الامثلة الملقاة في هويات الاشياء و هم ينظرون الی نفس الاشياء فحكمتنا تؤدي الی المعرفة و المحبة و الرجاء و الخوف و الاخبات»

یعنی: …پس ما نگاه می کنیم به مثال های القا شده در هویت های اشیاء (=تعبیری است مقتبس از کلام امیرالمؤمنین علیه السلام) و اطباء ظاهری به خود اشیاء (از حیث ظاهر آن) نگاه می کنند… پس حکمتِ ما (که برگرفته از محمد و آل محمد علیهم السلام است) می رساند به معرفت، محبت، رجاء، خوف، آرامش و خشوع (برخلاف علم و طبی که تکبر و شقاوت و دوری از خدا را به دنبال دارد.

در همان مقدمه، هدف خود را آشنایی با دستوراتِ محمد و آل محمد علیهم‌السلام بیان می‌فرمایند:

«انما غرضنا اظهار حِكَم آل‌محمد عليهم السلام في هذا العلم و ابداء انهم عليهم السلام لم‌يتركوا شيئا يحتاج اليه هذا الخلق المنكوس الا و قد بينوا و شرحوا و كشفوا عنه و اوضحوا.»

یعنی: غرض و هدف ما، اظهار حکمت های آل محمد علیهم السلام است در این علم طب و روشن کردن اینکه: این بزرگواران علیهم السلام وا نگذارده اند چیزی از آنچه این خلقِ منکوس محتاج آنند مگر اینکه تبیین و شرح کرده اند و پرده از آن برداشته و واضح فرموده اند.

اشاره شد مرحوم آقای کرمانی اع به چه علت به طب نظری ورود کرده‌اند. ایشان اندیشه‌های خود در زمینه طب را مطرح کردند. اما مشاهده می‌کنیم دو اثر نیز در طب عملی تصنیف و تألیف کرده‌اند. ایشان در این دو اثر، تجربیاتِ عملی خود را در طبابت یادداشت کرده و همچنین داروهایی که اطباءِ کرمان و دیگر شهرها تجویز می‌کرده‌اند را یادداشت فرموده‌اند. می‌توانیم این‌گونه تعبیر آوریم که مباحث مرحوم آقای کرمانی اع در مباحث طب عملی، بسیار مفصل‌تر از مباحث طب نظری است. کتاب «حقایق الطب» متکفل بیان کلیات و حقایقی مربوط به طب است و دو کتاب بسیار مفصلِ «دقایق العلاج» و «جوامع العلاج»، در تجویز داروها و معالجاتِ جزئیه است؛ اگرچه در این دو کتاب نیز مبانی اعتقادی و حِکمی ایشان موج می‌زند. مرحوم آقای کرمانی اع همان‌گونه که نوآوری‌هایی در زمینه علوم و فنون بیان کرده‌اند، خواسته‌اند تجریبات شخصی و نگاه منحصر به فرد خود را در این زمینه نیز گردآوری کنند. ایشان در ابتداء باب آخر از کتاب «دقایق العلاج» نوشته‌اند:

«باب آخر افردناه في آخر الكتاب صونا لما مر من الكتاب عن التغيير و التحريف يوماً بعد يوم فنذكر في هذا الباب كلما يحدث لنا تجربة او يقع الينا من مجرب ان شاء الله فما يخرج في هذا الباب لايكون مرتباً فهذا الباب تمامه يكون الی آخر العمر او التقدير و ما شاء الله كان و ما لم‌ يشأ لم‌ يكن و لا قوة الا بالله العظيم.»

گاهی برای مداوای خود نیاز به بررسی‌های طبی و تجربیات شخصی داشتند. گاهی به ایشان مراجعه می‌شد و تجربیات را با دیگران در میان می‌گذارند. اما نمی‌توان این مسائل را «هویت سیاسی» در نظر گرفت.

گذشته از یافتنِ ردپاهایی از الهیات در مباحث طبی، علاقه شخصیِ ایشان نیز باعث شد تجربیاتی در این زمینه کسب کنند. قطعاً این علاقه، علاقه هوا و هوس نبوده و ریشه در همان مبانی عقیدتی داشته است. ایشان در ابتداء رساله کوتاهِ «عیون التجارب» به این علاقه اشاره کرده و می‌فرمایند:

«اني كنت ابداً شديد الحب للأشياء التي تؤثر بالخاصية دون الطبيعة و كنت شديد الولع الی معرفتها و جمعها و تجربتها من ايّ نوع كانت. فان الاشياء المجربة اليقينية الوحي الاثر امور تسكن النفس اليها و تطمئن بها و تركن اليها و تكون ساكنة عند استعمالها.

فبذلك اجتمع عندي بعض الاشياء المجربة اليقينية المؤثرة في جميع الموارد من غير خطاء لكلّ احد فاحببت ان اكتب في ذلك رسالة منفردة اكتب فيها ما عملته بيدي و رأته عيني من غير نقل من كتاب او رواية عن احد و لو كان ثقة فان الثقة قد يخطي و ما في الكتب اكثرها منقول من كتب اخر او منقول من الرواة‌ لاسيما بعد ان جربت كثيراً منها و رأيت فيها الخطاء فها انا اذكر في هذه الرسالة مجرّباتي من غير ملاحظة ترتيب فانها تقع في يدي من غير ترتيب و اذكر كل واحد تحت عنوان فصل و سميت رسالتي هذه بعيون التجارب و الله الموفق للصواب و اليه المآب.»

با این توصیفات، آیا مرحوم آقای کرمانی اع خود را طبیب می‌دانستند؟ در بخشی از سخنرانی مذکور آمده است پزشک بودن، قسمتی از هویت ریاستیِ حاج محمدکریم خان کرمانی بوده است. و در ادامه گفته‌اند: «بنابراین حتماً باید یک کارکرد ویژه‌ای در آنجا داشته باشد؛ یک تصادف نیست.»

در این مجال به اندیشه‌ها و نحله‌های دیگر نمی‌پردازیم. شاید در آن نحله‌ها پرداختن به طب، رویکردی سیاسی هم داشته است. پرسش این است که آیا مرحوم آقای کرمانی طبیب بوده‌اند؟ و آیا در هویت سیاسی ایشان تأثیری داشته است؟

اگر از ناحیه خود بخواهیم پاسخگو باشیم باید عرض کنیم آری؛ ایشان طبیب بوده‌اند و طبیب حاذقی هم بوده‌اند. طبیبی بوده‌اند که مبانی اعتقادی را در طب وارد کردند. همچون آخوند خراسانی که مباحث فلسفی را وارد اصول فقه کرد، این بزرگوار اع نیز شناختنِ کامل کالبَد انسان را منوط به مباحث توحیدی و حِکمی دانستند؛ چراکه قواعد حکمت استثنا بردار نیست.

اما از ناحیه خودِ این بزرگوار پاسخ چیست؟

قطعاً سخنران برجسته‌ای که این سخنرانی را ایراد کرده‌اند مطالعات ارزشمندی داشته‌اند. اما نمی‌دانم کتب طبیِ مرحوم آقای کرمانی اع را تورق کرده‌اند یا خیر. قطعاً تورق کرده‌اند چون نمی‌سزد ایشان با این همه آثار ارزشمند و مفید، بدون مطالعه سخن گفته باشند. اما شاید این عباراتِ کتاب «دقایق العلاج» از چشم ایشان مخفی مانده است.

به این عبارات از کتاب دقایق العلاج توجه بفرمایید. ایشان در این عبارات هدف خود از نگارش این‌گونه کتاب‌ها را بیان می‌فرمایند و خود را یک پزشک نمی‌دانند. ایشان رجل دین هستند و چون سریان مباحث دینی را در پشتِ پرده بدن انسان مشاهده کرده‌اند وارد این عرصه شده‌اند؛ آن هم ورودی محدود. عبارات چنین است:

و ينبغي لمن يريد هذا العلم مزاولة الكتب و ممارسة المعالجات و المفردات و المركبات و التدبر فيها و اما انا ففي شغل من ذلك و اما انت فان كان همتك معرفة الطب فافعل ما ذكرت لك و اني لم ‌اتلمذ علي استاد ابدا و لا قرأت عليهم كتابا و لاباحثت في علم الطب و لاتعمقت في كتبهم كثيرا و لم‌ يكن فني ذلك و لم‌يكن لي فرصة في مراجعة كتبهم بدقة و لاشهدت البيمارستانات و لا طرق العلاج و لم ‌امرض احداً الا احياناً و لم ‌اعاشر الاطباء كثيراً فان اطلع الاطباء العاملون علی خطاء فيه في بيان العمل فالمسؤل عنهم الاغماض و العفو لان العذر عند كرام الناس مقبول و انما كتبت ما كتبت بادي الراي و مما اخذت من افواه المجربين و من كتب بعض المجربين مروراً عليها في بعض الاوقات و مع ذلك خرج لك كتاب يغني عن كثير من الكتب و ينبئ عن كثير من الحقايق و لا قوة الا بالله العلي العظيم.

یعنی: اما کسی که بخواهد به این علم بپردازد، باید کتب را بخواند و در درمان‌ها و نیز داروهای مفرد و مرکب دقت کند و به آنها بیندیشد. اما من شغل و تخصصم این نیست. اما تو اگر بخواهی پزشکی را فرا گیری کاری را که گفتم بکن. من هرگز نزد استادی شاگردی نکرده‌ام و کتابی بر آنها نخوانده‌ام و در دانش پزشکی با کسی مباحثه‌ای نکرده‌ام. در کتاب‌های پزشکی تعمق زیادی نداشته‌ام. فنم این نیست، فرصتی در مراجعه دقیق به کتاب‌ها برایم نبوده است، در بیمارستانی حاضر نبوده و راه‌های درمان را ندیده‌ام. از شخص بیماری، مگر به ندرت، پرستاری نکرده‌ام و با پزشکان نشست و برخاست زیادی نداشته‌ام. بنابراین از پزشکانی که دست اندر کارند، می‌خواهم که اگر در بیان یک مسئله بر خطا رفته باشم بر من به دیده اغماض بنگرند و بر من ببخشایند که پوزش در نزد اشخاص بزرگوار پذیرفته می‌شود. اما چیزهایی را که نوشته‌ام آنهاست که ابتداءً به نظرم رسیده و از چیزهایی است که از صاحبان آن تجربه شنیده‌ام یا در کتاب‌های آنها خوانده‌ام و با این همه این کتاب (دقایق العلاج) تو را از بسیاری از کتاب‌ها بی‌نیاز می‌کند و از بسیاری حقایق پرده بر می‌دارد و لا قوة‌الا بالله العلی العظیم.

ایشان در این عبارات صریحاً فرموده‌اند فن اصلی ایشان طب نیست. طب در اندیشه ایشان یکی از فروعات است. همچنین بیان کرده‌اند به نحو تخصصی پیگیر مباحث طب نشده‌اند.

واقعاً حیرت‌انگیز است که ایشان خود را طبیب ندانند و این همه تجربیات طبی داشته باشند. خود را طبیب محسوب نکنند و کتابی بسیار غنی در طبِ رایجِ آن زمان تصنیف و تألیف بفرمایند. اگر تخصصاً وارد این گود می‌شدند، چه می‌کردند؟!

در فرازی از سخنرانی اشاره شده است که برخی اطباء به محض آشنایی با علم دین، هیچ علاقه‌ای به طب ندارند و از آن دست می‌کشند. باید گفت اگر به علم طب از دریچه‌ای که امروزه متداول است نظر شود، همین طور خواهد بود. اما اشاره شد که مرحوم آقای کرمانی اع در معرفتِ جسم انسان، به ظواهر اکتفا نکرده‌‌اند. ایشان به عنوان نوعی از خلقتِ خدا که مستحقِ تأمل و تدبر است به این کالبد می‌نگرند و آثار صنع الهی و تطابق بدن با عالَم را می‌بینند. همین انگیزه بیانات این بزرگوار اع در این زمینه است.

در پایان این مختصر عرض می‌شود علم طب، قسمتی از هویت سیاسی مرحوم آقای کرمانی نیست (و البته همین تعبیرِ «هویت سیاسی» نیاز به تأمل دارد)؛ بلکه علم طب، قسمتی از منظومه فکری مرحوم آقای کرمانی اع است. توضیح اینکه این بزرگوار آثاری از مبانیِ عقیدتی و توحیدی را در علم طب یافته‌اند و در پی آن رفته و تبیین فرموده‌اند. مثل اینکه هانری کربن مکاتب خاصی را ملایم و موافقِ منظومه فکریش یافت و به دنبال آن رفت و تبیین نمود و از بسیاری از اندیشمندانِ شهیر و مکاتب آنها گذشت چراکه برای آنها جایی در اندیشه خود نیافت. هر اندیشمندِ صاحب مشربی چنین است.

12ذوالقعده1440