برخی پژوهشگران عرصه مهدویت، شکر الله سعیهم، بهطور تخصصی در نقد و رد بهائیت لعنهمالله فعالیت میکنند. تلاش این پژوهشگران ستودنی است. در این میان، گاهی نقدهایی بر شیخیه وارد میکنند. صد البته میدانند که شیخیه، شیعه اثنیعشری است چنانکه در جواب استفتاء از دفتر رهبری[۱] و در کتاب شیعه در اسلام نوشته علامه طباطبائی تصریح شده است.[۲]
برخی افراد بهمناسبتهای مختلف در رد بهائیان، از سالهای گذشته، نقدی بر مرحوم شیخ احمد اَحسائی نوشتند و کماکان امروز نیز، گاهی، به آن اشاره میکنند. آن نقد درباره پاسخ شیخ مرحوم به کیفیت تولد عیسی علیهالسلام بدون پدر است. در این پاسخ از شهر زنان و جزیره واقواق سخن به میان آمده است. این پژوهشگران هرگاه میخواهند معارف شیخ را بازگو کنند، میگویند معارف شیخ، همین جزیره واقواق است!
خطاب به این پژوهشگران میگوییم:
خواهشی که از شما پژوهشگر متخصص در مباحث بهائیت داریم، انصاف است و تأمل بر توضیحی که در ادامه خواهد آمد.
بهراستی چرا این نکته را در توضیحات خود قید نمیکنید که در ده جلد جوامعالکلم، چه حجم وسیعی از روایات اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام نقل شده است و مجموع روایاتی که در چهار جلد شرحالزیارة الجامعة الکبیرة نقل فرمودهاند (که این چهار جلد در مجموعه جوامعالکلم چاپ نشده)، مستقلاً کتابی حجیم شده و به چاپ رسیده است.
شخصی که اینقدر نقل روایات کرده و از علوم ائمه اطهار علیهمالسلام خوشهچینی کرده است. اینگونه نیست که کتب ایشان خالی از روایات باشد؛ بلکه مشحون از روایات است.
اینک در بین همه این روایات و فرمایشهای معصومین و معارف دینی، در سهچهار خط، مطلبی نقل کرده است درباره شهر زنان و جزیره واقواق. شما همه آن روایات را کنار گذاشته و میگویید معارف شیخ این است و معلوم نیست از کجا آورده است.
انصاف حکم میکند همه منظومه فکری شیخ در نظر گرفته شود؛ نه اینکه نصف صفحهای مرتب در طی سنوات تکرار گردد.
اینک توجهی بفرمایید به توضیح این نصف صفحه.
شیخ مرحوم، همچون دیگر از علماء طایفه شیعه اثنیعشری، اهل مطالعه بودهاند و کتابهای متعدد در تاریخ و جغرافیا و… را ملاحظه کردهاند. موضوع جزیره واقواق و شهر زنان، موضوعی رایج در آن زمان بوده است؛ بهطوری که قبل از ایشان مرحوم علامه مجلسی هم در بحارالانوار از این شهر نام برده است و نقل قول کرده است.[۳]
لطفا تأملی بفرمایید: الحق یظهر بالمثل. شیخ برای توضیح مطلبی غیبی، مثالی ظاهری مطرح کرده است. به کتابهای تاریخ و جغرافیا مراجعه کرده و دیده است سیاحان از وجود چنین جزیره یا شهری خبرها نوشتهاند. ایشان نقل قول کرده است. همانگونه که مرحوم مجلسی نقل قول کرده است و همانگونه که در کتابهای متعدد، از این جزیره نام برده شده است. این ابداع شیخ نیست؛ گزارش کتابهای دوره قاجار و قبل از ایشان بوده است. اشخاص دیگری هم در آن دوره بودهاند و گزارش این گزارشگران را در کتابها دیده و نقل کردهاند. مثل اینکه امروز شما گزارشی از وضعیتی عجیب در کشوری دورافتاده میخوانید و ممکن است نقل کنید. چه اشکالی بر شماست؟
چنان موضوع جزیره واقواق در کتابهای عجائب المخلوقات در آن برهه نقل شده بوده که شیخ مرحوم نیازی ندیدهاند حتی منبع آن را نقل کنند.
امروز با دسترسی ما به منابع کهن و دیجتیالیشدن نوعِ آنها، بهراحتی به منابع همدوره یا متقدمتر از شیخ مرحوم نیز دسترسی داریم.[۴]
اگرچه قصد شما نقد و رد بهائیان است؛ اما هدف وسیله را توجیه نمیکند.
شاید بگویید بهائیان، شیخ احمد اَحسائی را «طراز آگاهی» میدانند و این غلط است و فقط معصوم طراز آگاهی است و ما کلمات او درباره جزیره واقواق را میآوریم که بگویم او طراز آگاهی نیست!
پاسخ میدهیم: باید مجادله بالتی هی أحسن کرد؛ نه مجادله بالتی هی أسوء. این حرکت شما و تمسخر کردن نقلِ این شهر یا جزیره، توهین به عالم شیعی است که مقصر نیست و عبارتی از تواریخ زمان خود نقل کرده است.
گذشته از آنکه «ان الکذوب قد یصدق!» و «الفضل ما شهدت به الأعداء» ممکن است بهائی لعنه الله هم راست بر زبان او جاری شود و شیعهای اثنیعشری را مدح گوید. خودِ امام معصوم علیهالسلام بعضی راویان را «طراز» و «میزان» معرفی فرمودند که به آنان مراجعه شود؛ چراکه این راویها در همه حرکات و سکناتشان پیروِ امام معصوماند و با مراجعه به این راویان، از امام علیهالسلام اخذ شده است.
امام صادق علیهالسلام درباره حمران فرمودند:
اَلتُّرُّ تُرُّ حُمْرَانَ ثُمَّ قَالَ يَا حُمْرَانُ مُدَّ اَلْمِطْمَرَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ اَلْعَالِمِ قُلْتُ يَا سَيِّدِي وَ مَا اَلْمِطْمَرُ فَقَالَ أَنْتُمْ تُسَمُّونَهُ خَيْطَ اَلْبَنَّاءِ فَمَنْ خَالَفَكَ عَلَى هَذَا اَلْأَمْرِ فَهُوَ زِنْدِيقٌ فَقَالَ حُمْرَانُ وَ إِنْ كَانَ عَلَوِيّاً فَاطِمِيّاً فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ إِنْ كَانَ مُحَمَّدِيّاً عَلَوِيّاً فَاطِمِيّاً .
و درباره ابوالصباح کِنانی (ابراهیم بن نُعَیم) که از اصحاب صادقین علیهماالسلام است و گفته شده تا حضرت جواد علیهالسلام را درک کرده، روایت شده است که حضرت صادق علیه السلام به او فرمودند: انت میزان لا عین فیه (تو ترازویی بدون میل هستی.) پس میشود شخصی از شیعیان محمد و آل محمد علیهمالسلام میزان و طراز آگاهی باشد.
هرآنچه در این جریان با تمسخر به ساحت شیخ احمد احسائی گفتهاید، باید درباره علمائی همچون مرحوم مجلسی هم بگویید نعوذ بالله؛ چون ایشان هم از این جزیره نام برده و نقل قول کرده است. اگر بفرمایید مرحوم مجلسی نقل قول کرده، پاسخ میدهیم شیخ هم در منابعی دیده و نقل کرده است. گذشته از آنکه مرحوم مجلسی هیچ نقدی هم بر آن ننوشته؛ بلکه سکوت کرده است. البته اشخاصی میتوانند از این سکوت، تأیید این نظر را استنباط کنند.
پس اصل موضوع جزیره واقواق و شهر زنان، زاییده تخیل شیخ نیست؛ بلکه در منابع متعدد وجود دارد و علمائی همچون مرحوم مجلسی هم نقل کردهاند.
امروزه، با پیشرفت علم و کشف ابعاد ناشناخته جهان (اگرچه هنوز هم ناشناختهها فراواناند) شما ادعا میکنید که این جزیره، خیالی است و واقعیت ندارد. این اشکالی بر امثال مرحوم مجلسی وارد نمیکند که این نقل قول را کردهاند؛ آنان در کتابها دیدهاند و نوشتهاند. این از استنباطهای شیخ مرحوم نیست که کسی بگوید شیخ خطا گفته است و خطا به دست آورده است؛ شیخ قولی را نقل کرده است و بهعنوان «مؤید» و نه «دلیل» برای سخن خود آورده. اگر امروز این «مؤید»را زیر سؤال میبرید، خدشهای در اصل کلام ایشان وارد نمیآید.
و مگر کلام ایشان چیست؟ ایشان در پی بررسی کیفیت تولد عیسی علیهالسلام بدون پدر است.
شاید شما بگویید این سخنان چیست؟ اینها بیحیایی است. در پاسخ میگوییم لا حیاء فی الدین. اگر کسی میخواهد مسائل حیض و نفاس و جنابت را بیاموزد، نباید بپرسد؟ این حیاء حُمق است که نپرسد. در مباحث اعتقادی هم همینگونه است. عیسی بدون پدر متولد شد. مگر مسئله کوچکی است؟ واقعاً جای سؤال نیست؟
ایشان در رساله قطیفیه نوشتهاند[۵] «منی» حامل «نطفه» است؛ نه اینکه نطفه همان منی باشد. آنچه روحالحیاة است، نطفه است. امروز کسانی هستند که دستگاه تناسلی آنان «منی» تولید میکند؛ اما فرزندی متولد نمیشود. چراکه حایز آن روحالحیاة نیست. قطعاً پزشکان روز از آن تعبیر به «روحالحیاة» نمیآورند. مثلاً میگویند منتقلنشدن نطفه به منی توسط لولههای VAS ؛ بهگونهای که اگر انسدادی در مسیر وجود داشته باشد، نطفه در بیضه میماند و به مایع منی اضافه نمیشود.
در ادامه شیخ بیان میکند از آن روحالحیاة به «رایحه» هم تعبیر آورده شده و این رایحه از قطرهایست که از شجره مُزن چکیده است. این بیان، مطابق روایات معصومین علیهمالسلام است.
در محاسن برقی، این روایت را از حضرت صادق علیهالسلام نقل شده است که حضرت فرمودند:
إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ أَنْ يَخْلُقَ الْمُؤْمِنَ مِنَ الْمُؤْمِنِ وَ الْمُؤْمِنَ مِنَ الْكَافِرِ بَعَثَ مَلَكاً فَأَخَذَ قَطْرَةً مِنْ مَاءِ الْمُزْنِ فَأَلْقَاهَا عَلَى وَرَقَةٍ فَأَكَلَ مِنْهَا أَحَدُ الْأَبَوَيْنِ فَذَلِكَ الْمُؤْمِنُ مِنْهُ.[۶]
در کتاب مبارک الکافی، از کتب اربعه، این روایت صریح آمده است که حضرت صادق علیهالسلام فرمودند:
إِنَّ فِي الْجَنَّةِ لَشَجَرَةً تُسَمَّى الْمُزْنَ فَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يَخْلُقَ مُؤْمِناً أَقْطَرَ مِنْهَا قَطْرَةً فَلَا تُصِيبُ بَقْلَةً وَ لَا ثَمَرَةً أَكَلَ مِنْهَا مُؤْمِنٌ أَوْ كَافِرٌ إِلَّا أَخْرَجَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ صُلْبِهِ مُؤْمِناً.[۷]
سپس شیخ مرحوم برای اینکه مثالی از همین عالم ذکر کنند، جریان شهر زنان و جزیره واقواق را نقل میفرمایند و استشهاد ایشان به همین است که گزارشنویسان در کتابهای جغرافیا درباره این شهر و جزیره نوشتهاند و باردار شدن آن زنان بهعلت همان رایحه شجره مزن است (که در روایت فرمودند.)
پس از این نقل این جریان در سه خط، به اصل پاسخ باز میگردند و میفرمایند اینکه عیسی بدون پدر متولد شد، اظهار قدرت پروردگار بود به اینکه جبرئیل از همان رایحه شجره مزن (که در روایت است) در دهان یا یقه او (طبق دو روایت) دمید.
اگر کسی با روایات آشنا باشد و لحن امام را دریابد، متوجه میشود حضرت صادق علیهالسلام قطره شجره مُزن را سبب تولید مثل بر میشمرند. عیسی علیهالسلام هم بشر است، باید متولد شود. مریم علیهاالسلام شوهر ندارد که «میثاق غلیظ» را (به تعبیر قرآن) در خود جای دهد؛ شیخ توضیح میفرماید که در جریان تولد عیسی، خلافِ فرمایش حضرت صادق علیهالسلام نشده است؛ «منی» ظرف است برای روحِ حیات. اگر بدون این ظرف این روح حیات تزریق شود، نطفه طفل منعقد میگردد و در جریان عیسی چنین شد: آن رایحه توسط جبرئیل دمیده شد.
پس در این یک صفحه از جوامعالکلم که چند سالی است بهعنوانِ نقد شیخ از آن یاد میشود، از روایات مذکور استفاده شده است و از نقلِ جغرافیدانانِ آن زمان. این نقل هم بهعنوانِ دلیل اصلی ایشان نیست که اگر خدشهدار شد، همه مسئله خدشهدار شود. دلیل اصلی، روایات حضرت صادق علیهالسلام است درباره شجره مزن. ممکن است این بزرگوار یا دیگر علماء شیخیه و شیعه اثنیعشری، نام این جزیره را در دیگر مؤلفات نیز به میان آورده باشند. از انصاف دور است که اصل بحث را به حاشیه برده و نقل قول از مورخین معاصر را پررنگ کرده و ساخته و پرداخته شیخ اع و دیگر علماء شیخیه بدانیم.
————————————————————————————
[۱] در جواب این استفتاء آمده است: حقیقت نیز همین است که احسایى را نمى توان کافر دانست بلکه حتّى به خروج او از مذهب شیعه نیز نمى توان فتوا داد چون وى اگر چه عقائد خاصّى در برخى زمینه ها دارد ، ولى ضرورى دین یا ضرورى مذهب تشیّع را به صراحت انکار نکرده است.
[۲] عبارات کتاب شیعه در اسلام درباره شیخیه: دو طایفه شیخیه و کریمخانیه که در دو قرن اخیر در میان شیعه دوازده امامی پیدا شدهاند نظر به اینکه اختلافشان با دیگران در توجیه پارهای از مسائل نظری است نه در اثبات و نفی اصل مسائل جدایی ایشان را انشعاب نشمردهایم. (سید محمدحسین طباطبائی ـ شیعه در اسلام ص۹۴)
[۳] بحار الأنوار (ط بيروت)، ج۶۰، ص ۳۱۴
[۴] برای نمونه به این منابع مراجعه بفرمایید:
نهایةالارب فی فنون الادب، ج ۱۵، ص۲۸۸
الحیوان، جاحظ، ج۱، ص۱۲۴
موسوعة أعلام العلماء و الأدباء العرب و المسلمین، ج۸، ص۲۸۴
تاریخ ابنخلدون، ج۱، ص۶۰
حدود العالم من المشرق الی المغرب، ص۷۴
مقاله تصویر و مفاهیم درخت سخنگو بر قالیهای دستباف، نوشته مهلا تختی و رضا افهمی (مجله هنر و معماری، بهار ۱۳۹۰، شماره۱۸، ص۵۸ به بعد) و… .
[۵] تمام عبارات ایشان دراین باره چنین است:
مسئلة : ما الوجه في تولد عيسی من غير اب و هل الجنين من ماء الرجل ام ( او خل ) من ماء المرأة او منهما او تارة كذا و اخری كذا .
اقول المتعلم ان الله علی كل شئ قدير اراد ان يبين لعباده قدرته و كيفية تولد ادم عليه السلم و الاب انما يكون سببا للتولد لاجل النطفة التي هي في صلبه و ليست هي نفس المني و لكن المني حامل للنطفة التي هي روح الحيوة المعبر عنها ظاهرا بالرائحة لانها لازمة للرائحة و هي التي تقع من شجرة المزن و من هذا ( هنا خل ) كان اهل شهرزنان كلهم نساء و ليس فيهم ذكور و انما يحملن من شجر في بلادهن يكون في اصل الشجرة غصن كهيئة ذكر الرجل و له رائحة كرائحة المني فتمضي المرأة و تستعمله فتحمل ببنت و ذلك للرائحة و لما اراد الله سبحانه اظهار قدرته ارسل جبرئيل الی مريم (ع) و نفخ في جيبها او في فمها علی اختلاف الروايتين بهواء رائحته رائحة المني فتولد منه عيسی عليه السلم و ليس ذلك علی خلاف المعتاد و اما الجنين فانه يتولد و يتكون من اربعةعشر شيئا اربعة من ماء ابيه و هي العظم و المخ و العصب و العروق و اربعة من ماء امه و هي اللحم و الدم و الجلد و الشعر و ستة من الله تعالی و هي الحواس الخمس و النفس الحيوانية و هو قوله تعالی انا خلقنا الانسان من نطفة امشاج نبتليه و قوله تعالی خلق من ماء دافق يخرج من بين الصلب و الترائب اي صلب الرجل و ترائب المرأة اي صدرها لان منيها من صدرها و لايكون الانسان الا من ذلك الا لمعجز لان صاحب المعجز بفضل قوة نفسه يكمل الناقص .
[۶] المحاسن، ج۱، ص ۱۳۸
[۷] الکافی، ط الإسلامية، ج۲، ص ۱۴