جستجو کردن
Close this search box.

آیا در تراث حدیثی ارجاعاتی به مکاتیب ائمه سابق وجود دارد؟ (تأملاتی بر عبارات مرحوم نوری رضوان الله علیه دراین باره)

مرحوم میرزا حسین نوری یکی از علماء نامی شیعه هستند و به‌علت زحمات فراوان در زمینه احادیث آل الله حقّ بزرگی به گردن شیعیان دارند. وجود ایشان و مکتوباتشان از جهات مختلف ارزشمند است و شیعیان مستبصر، علاوه بر همه جهات، احترام ویژه‌ای برای ایشان قائل‌اند؛ چه اینکه این مرحوم از مؤیدان عالم ربانی مرحوم شیخ احمد احسائی اعلی الله مقامه است و در گفتار و کردار این تأیید را نشان داده است. پیش‌از این در مقامه «رویکرد سه نوری به اندیشه شیخ احسائی» این موضوع را مبسوطاً بررسی کرده‌ایم. در این فرصت با حفظ جایگاه این مرحوم، تأملاتی بر عباراتی از خاتمه مستدرک خواهیم داشت.

مقدمتاً اشاره می کنیم علماء شیعه برای شناسایی و گردآوری مکتوبات و مکاتبات اهل البیت علیهم السلام تلاش های فراوان کرده اند و این تلاش ها در دو دسته به سامان رسیده است. دسته نخست مکاتبات و نامه های ائمه اطهار است و دسته دیگر شامل کتاب ها و رساله هاست.

در زمینه نامه ها، سبقت جویی از آن فرزند فیض کاشانی است. وی با تألیف کتاب معادن الحکمة فی مکاتیب الائمة، بخش وسیعی از نامه های ائمه علیهم السلام را شناسایی و ثبت کرد. او در این کتاب، ۲۱۶ کتاب و نامه را از دوازده امام علیهم السلام بدین شرح گرد آورد: حضرت علی علیه السلام ۸۹ کتاب ، امام حسن علیه السلام هفت کتاب، امام حسین علیه السلام هشت کتاب، امام سجاد علیه السلام دو کتاب، امام باقر علیه السلام دو کتاب، امام صادق علیه السلام هجده کتاب، امام کاظم علیه السلام نه کتاب، امام رضا علیه السلام چهارده کتاب، امام جواد علیه السلام دو کتاب، امام هادی علیه السلام ۲۲ کتاب، امام عسکری علیه السلام ۲۱ کتاب و امام زمان علیه السلام ۲۲ کتاب.

و اما تعداد رساله ها و کتاب های ائمه اطهار در منابع متعدد چنین ثبت شده است:

مؤلفات امیر المؤمنین علیه السلام:

۱. جمع القرآن وتأویله ۲. کتاب املی فیه ستین نوعا من انواع علوم القرآن ۳. الجامعة ۴. الجفر ۵.صحیفة الفرائض ۶. کتاب زکاة النعم ۷. کتاب فی ابواب الفقه ۸. کتاب آخر فی الفقه ۹. عهده للاشتر ۱۰. وصیة لمحمد بن حنفیة ۱۱. کتاب عجائب احکامه و قضایاه ۱۲. اثر عنه من الادعیة والمناجاة جمعه بعض العلماء وسماه الصحیفة ۱۳. مسنده الذی جمعه النسائی ۱۴. جنة الاسماء .

مؤلفات امام سجاد علیه السلام:

۱ . الصحیفة الکاملة ۲. الصحیفة الثانیة ۳. الصحیفة الثالثة  ۴. الصحیفة الرابعة  ۵. الصحیفة الخامسة  ۶. رسالة الحقوق .

مؤلفات امام باقر علیه السلام:

۱ . کتاب التفسیر ۲. رسالة الی سعد الخیر ۳. رسالة اخری منه ۴. کتاب الهدایة .

مؤلفات امام صادق علیه السلام:

۱ . رسالة الی النجاشی ، ۲ . رسالة له اوردها الصدوق فی الخصال ، ۳ . توحید المفضل ، ۴ . کتاب الاهلیلجة ، ۵ . مصباح الشریعة ، ۶ . رسالة الی اصحابه ، ۷ . رسالة الی اصحاب الرای والقیاس ، ۸ . رسالة فی الغنائم ، ۹ . وصیته لعبدالله بن جندب ، ۱۰ . وصیة لابی جعفر محمد بن النعمان الاحول ، ۱۱ . نثر الدرر ، ۱۲ . کلامه فی وصف المحبة لاهل البیت والتوحید والایمان والاسلام والکفر والفسق ، ۱۳ . رسالة فی وجوه معایش العباد و وجوه اخراج الاموال ، ۱۴ . رسالة فی احتجاجه علی الصوفیة فی ما ینهون عنه من طلب الرزق ، ۱۵ . کلامه فی خلق الانسان وترکیبه ، ۱۶ . حکمه القصیرة ، ۱۷ . نسخة ذکرها النجاشی فی ترجمة محمد بن میمون الزعفرانی ، ۱۸ . نسخة رواها الفضیل بن عیاض عنه ، ۱۹ . نسخة رواها عبدالله بن اویس بن مالک بن ابی عامر الاصبحی ، ۲۰ . نسخة رواها سفیان بن عیینة بن ابی عمران الهلالی ، ۲۱ . نسخة یرویها ابراهیم بن رجاء الشیبانی ، ۲۲ . کتاب یرویه جعفر بن بشیر البجلی ، ۲۳ . کتاب رسائله رواه عنه جابر بن حیان الکوفی ، ۲۴ . تقسیم الرؤیا .

مؤلفات امام کاظم علیه السلام:

۱ . وصیة لهشام بن الحکم وصفته للعقل .

مؤلفات امام رضا علیه السلام:

۱ . ما کتبه الی محمد بن سنان فی جواب مسائله عن علل الاحکام الشرعیة ، ۲ . العلل التی ذکر الفضل بن شاذان انه سمعها عن الرضا علیه السلام ، ۳ . ما کتبه الی المامون من محض الاسلام وشرائع الدین ، ۴ . ما کتبه الی المامون فی جوامع الشریعة ، ۵ . الرسالة المذهبة او الرسالة الذهبیة فی الطب ، ۶ . کتاب فقه الرضا ، ۷ . صحیفة الرضا .

مؤلفات امام هادی علیه السلام:

۱ . رسالة فی الرد علی اهل الجبر والتفویض واثبات العدل والمنزلة بین المنزلتین ، ۲ . اجوبة لیحیی بن اکثم عن مسائله ، ۳ . قطعة من احکام الدین .

مؤلفات امام عسکری علیه السلام:

۱ . التفسیر المعروف ب تفسیر الامام الحسن العسکری ، ۲ . کتابه علیه السلام الی اسحاق بن اسماعیل النیسابوری ، ۳ . ما روی عنه من المواعظ القصار ، ۴ . رسالة المنقبة .

برخی پژوهشگران ۱۳۰ عنوان کتاب و رساله منسوب به اهل البیت معرفی کرده اند. این آثار، بدین ترتیب به ائمه علیهم السلام منسوب است:

۱ . امام علی علیه السلام ۲۰ اثر

۲ . امام سجاد علیه السلام ۶ اثر

۳ . امام باقر علیه السلام ۹ اثر

۴ . امام صادق علیه السلام ۴۶ اثر

۵ . امام کاظم علیه السلام ۱۲ اثر

۶ . امام رضا علیه السلام ۲۲ اثر

۷ . امام هادی علیه السلام ۹ اثر

۸ . امام عسکری علیه السلام ۶ اثر

جناب آقای محمدباقر ملکیان در کتاب تازه منتشر شده «منهج نقد الحدیث» مباحثی در این باره آورده اند و به مناسبت نوشته اند:

«ثم ان صدیقی الفاضل مجید البرهانی کتب رسالة فی الآثار المنسوبة الی ابی عبدالله الصادق علیه السلام و أنهاها الی ۹۶ کتاباً و رسالة.» (ج۲، ص۱۱) اگرچه در در بعضی از این منسوبات تأمل است.

اینک به پرسش این نوشتار می رسیم. آیا در تراث حدیثی مواردی نقل شده است که اهل البیت به مکتوبات امامان سابق ارجاع فرموده باشند؟ مرحوم نوری در خاتمه مستدرک در پاسخ به بعضی ادعاها، تحقیقی را ارائه فرموده است که جای تأمل و بررسی بیشتر است.

عبارات ایشان چنین است:

« …أنّه ما كان من دأبهم و طريقتهم عليهم السلام إرجاع شيعتهم- خصوصا السائلين منهم- في صنوف‏ الحوائج، من المعارف و الأخلاق و الآداب، و ما يتوسّلون به الى مآربهم، و صرف بلاياهم و رفعها، من الأدعية و الأوراد، إلى ما دوّن فيها قبلهم من آبائهم عليهم السلام، أو أصحابهم الذين أخذوا منهم، و تلقّوه من أفواههم.

هذا كتاب ديات أمير المؤمنين عليه السلام من الأصول المعروفة، المعروضة على الصادق عليه السلام، أ رأيت خبرا فيه أنّه سئل إمام عن شي‏ء منها فأحاله إليها!؟.

و هذه الصحيفة المباركة، التي فيها من الأدعية ما يستغني قارئها عن كلّ دعاء لأيّ حاجة، و قد كانوا يسألون الأئمّة عليهم السلام ما يقضون به حوائجهم، فيعلّمونهم ذلك، أ رأيت موضعا أحال أحدهم السائل إليها؟! و هكذا الكلام بالنسبة إلى جميع الأدعية المأثورة عن الأئمّة الذين هم قبل الإمام المسؤول، فما رأينا أحدا منهم أمر برجوع السائل إليها، مع أنّ في الأدعية المأثورة عن مولانا أمير المؤمنين، و السجّاد عليهما السلام ما فيه غنى عن كلّ ورد و دعاء، و لعلّ السرّ في ذلك أنّ كلّ إمام حاو لجميع ما كان عند الماضي، ممّا يحتاج إليه العباد في مآرب دينهم و دنياهم، على اختلاف أحوالهم و أزمانهم، و معرفتهم ذلك- خصوصا الضعفاء منهم في المعرفة- تتوقّف على إجابتهم (عليهم السلام) مسائلهم من عند أنفسهم، و في الإرجاع إيهام إلى عدم بلوغهم ذلك المقام، و إلقائهم إيّاهم إلى التهلكة، كما لا يخفى على النقّاد البصير.

و كذا الكلام بالنسبة الى جميع الأصول المدوّنة في عهد الصادقين عليهما السلام، خصوصا ما جمعه محمد بن مسلم، و زرارة، و أضرابهما، و هذا ظاهر على المنصف الخبير.» (خاتمة مستدرک الوسائل، ج۱، ص۲۷۵)

طبق این تحقیق ائمه علیهم‌السلام شیعیان را به ادعیه و فرمایشات امامان سابق ارجاع نمی‌‌دادند و خودِ ایشان دعاهایی را انشاء می‌کردند. ایشان توضیح داده است اگر امامِ زنده به آن مجموعه‌های حدیثی و دعائیِ ائمه گذشته ارجاع می‌دادند، این ایهام به‌وجود می‌آمد که امامِ حیِّ مسئول، به مقام امامان سابق نرسیده که مرتباً ارجاع می‌دهد. ازاین‌رو این بزرگواران خودشان انشاء می‌فرمودند تا شیعیان را به تهلکه نیندازند.

مرحوم نوری رضوان الله علیه قراینی دراین باره در نظر داشته است و کلام ایشان محترم است و شاید قراینی در این زمینه ملاحظه فرموده است. اما باید اذعان کرد این تحلیل، همه ماجرا نیست همان طور که خود ایشان با تعبیر «لعل السرّ فی ذلک» از این تحلیل و پاسخ نام برده است و ما نیز در این نوشتار این پاسخ را به مثابه نخستین پاسخ این موضوع برمی شمریم.

مرحوم نوری در این بخش از خاتمه مستدرک، ادعا کرده است ائمه علیهم‌السلام به احادیثِ مدوّن تا آن زمان ارجاع نداده‌اند و به کتاب الدیات حضرت امیر مثال زده است که ارجاع نفرموده‌اند:

« هذا كتاب ديات أمير المؤمنين عليه السلام من الأصول المعروفة، المعروضة على الصادق عليه السلام، أ رأيت خبرا فيه أنّه سئل إمام عن شي‏ء منها فأحاله إليها؟»

پاسخ می‌دهیم که این کتب در بین شیعه بوده است و به ارجاع و احاله نیازی نبوده است!

برای نمونه همین کتاب الدیات، فتواهای حضرت امیر است که اصحاب حضرت جمع‌آوری کردند و حضرت این کتاب را برای اُمراء و سران لشکر فرستادند و به کتاب «عبدالله بن جبر» و «کتاب دیات ظریف بن ناصح» شناخته می‌شد چراکه این کتاب را عبدالله بن جبر از پدرانش نقل می‌کرد و ظریف بن ناصح از عبدالله بن جبر. همین کتاب الدیات را عبدالله بن جبر بر حضرت صادق علیه‌السلام عرضه کرد و حضرت فرمودند: «نعم هو حق.».

موارد متعدد دیگری نیز در تاریخ حدیث رسیده است که راویان مکتوباتی از اصول یا روایات را خدمت ائمه عرضه می‌کردند. به‌طور کلی یکی از راه‌های شناخت احادیث جعلی از احادیث صحیح، عرض احادیث بر ائمه بوده است.

پس یکی از پاسخ‌ها برای این کلام مرحوم نوری که می‌فرماید ارجاع نداده‌اند، این است که آن کتب در دست بوده و نیازی به ارجاع و احاله نبوده است. مگر مواردی که شخصی می‌خواسته چکیده آن کتب را دریابد یا نکته‌ای خارج از آن کتب تعلیم گیرد. در این صورت خدمتِ امام حیّ رسیده و سؤال می‌کرده‌ است. مثلاً‌ مُعلّی خدمت حضرت صادق علیه‌السلام عرض کرد:

«يا سيّدي علّمني دعاء يجمع كلّ ما أودعته الشيعة في كتبها فقال (عليه السلام): قل يا معلّى:اللهم إنّي أسألك صبر الشاكرين لك. الدعاء.»

این عبارت نشان می‌دهد کتب شیعه (روایات و نصوص و اصول و فتاوای مرویه از ائمه گذشته) در دست شیعه موجود بوده است.

علاوه بر آنچه اشاره شد، گزارش‌هایی در دست است که به این کتب ارجاع فرموده‌اند یا معرفی و تأیید کرده اند. و اصلا روایات مربوط به حفظ احادیث و نقل آن، جز تایید ارجاع و احاله است؟! می‌فرمایند احتفظوا بکتبکم. و تعبیر ستحتاجون الیها، همه مؤید ارجاع است.

گذشته از اینکه موارد صریحی نیز هست. ابن‌عدی (م۳۶۵ق) درباره اهل‌البیت علیهم‌السلام می‌نویسد:

«و لجعفر بن محمد حدیث کثیر عن ابیه، عن جابر عن النبی صلی الله علیه و آله، و عن ابیه، عن آبائه و نسخ لاهل البیت بروایة جعفر بن محمد.»

ابن‌حجر (م ۸۵۲ق) این مطلب را از ابن عدی چنین نقل کرده است:

«و قال ابن عدی و لجعفر احادیث و نسخ.»

و درباره حضرت باقر علیه السلام گوید:

«و کان عند محمد الباقر بن علی بن الحسین کتب کثیرة سمع بعضها منه ابنه جعفر الصادق و قرأ بعضها.»

به این نمونه نیز توجه بفرمایید. در این روایت، به معرفی و ارجاع مستقیم حضرت صادق علیه السلام به آثاری از رسول خدا صلی الله علیه و آله تصریح شده است:

«عن أبان بن عثمان عن أبي مريم قال: قال لي أبو عبد الله عليه السلام إن رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم قد كتب لابن حزم كتاباً فخذه منه فأتنى به حتى انظر إليه قال: فانطلقت إليه فأخذت منه الكتاب ثمَّ أتيته به فعرضته عليه فإذا فيه من أبواب الصدقات و أبواب الديات، و إذا فيه في العين خمسون، و في الجائفة الثلث، و في المنقلة خمس عشرة، و في الموضحة خمس من الإبل.» (وسائل الشيعة، ج‏۲۹، ص۳۸۱)

پاسخ دیگر به این ادعا این است که بعضی از این کتب و ادعیه مخفی بوده تا به دست نااهل نیفتد. ازاین رو چگونه ارجاع بفرمایند؟! مرحوم نوری در این موضع به خصوص از صحیفه سجادیه نام برده و مرقوم فرموده است:

«و هذه الصحيفة المباركة، التي فيها من الأدعية ما يستغني قارئها عن كلّ دعاء لأيّ حاجة، و قد كانوا يسألون الأئمّة عليهم السلام ما يقضون به حوائجهم، فيعلّمونهم ذلك، أ رأيت موضعا أحال أحدهم السائل إليها.»

مرحوم نوری رضوان الله علیه خود در جمع‌آوری مستدرکِ صحیفه سجادیه زحمت کشیده است. چگونه ائمه علیهم السلام به صحیفه ارجاع بفرمایند و حال آنکه اصرار بر خفاء آن بوده! در سند صحیفه از لسان یحیی بن زید بن علی علیه السلام آمده است: «… أَما لأخرجنّ الیک صحیفة من الدعاء الکامل مما حفظه ابی عن ابیه و ان ابی اوصانی بصونها و مَنعها غیر اهلها.» و همچنین: «لولا ما ذکرتَ…اِنّنی اُقتل و اُصلَب لما دفعتُها الیک و لکنتُ بها ضنیناً.»

سپس راوی خدمت حضرت صادق علیه السلام رسیده و حضرت درباره دعائی که به یحیی بن زید نداده بودند می فرمایند: «واللهِ یا متوکل ما منعنی مِن دفع الدعاء الیه الا الذی خافه علی صحیفة ابیه.» و برای دو فرزند عبدالله بن حسن در نگهداری صحیفه شرطی گذارده و می فرمایند: «و نحن مشترطون علیکما فیه شرطاً…لاتُخرجا بهذه الصحیفة من المدینة…ان ابن عمّکما خاف علیها امراً اخافه انا علیکما.»

با این همه تأکیدات بر حفاظت و نگهداری و حفظِ مخفیانه صحیفه، چگونه ائمه اطهار به آن ارجاع بدهند؟!

طبیعتاً بخشی از مراجعات پرسش‌های جدید بوده و امکان احاله وجود نداشته است.

مرحوم نوری در ادامه این ادعا را برای همه دعاها مطرح فرموده و مرقوم کرده:

«هكذا الكلام بالنسبة إلى جميع الأدعية المأثورة عن الأئمّة الذين هم قبل الإمام المسؤول، فما رأينا أحدا منهم أمر برجوع السائل إليها.»

غیر از دو پاسخی که پیش از این اشاره شد، پاسخ می دهیم دعاهای فراوانی است که معصومین از معصوم سابق نقل کرده‌اند. مثلاً سلمان اعلی الله مقامه از حضرت فاطمه سلام الله علیها از حضرت رسول صلی الله علیه و آله نقل کرده است که «انه من سرّه ان لایمسّه الحمّی و لا المرض فلیواظب علی قرائة هذا الدعاء صباحاً و مساءً…» و حضرت رضا علیه‌السلام از حضرت کاظم صلوات الله علیه نقل کرده‌اند: «لما نظرت الی السلطان قلت… .»

در سفینة‌البحار نیز آمده است: «الدعوات التي نقلها الحجّة عليه السّلام عن آبائه عليهم السّلام عند المستجار لجماعة كدعاء الالحاح و دعاء أمير المؤمنين عليه السّلام بعد الفريضة، و دعائه في سجدة الشكر و دعاء عليّ بن الحسين عليهما السّلام في سجوده في الحجر تحت الميزاب». (سفينة البحار، ج‏۳، ص۱۰۴)

به نظر می‌رسد بیان مرحوم نوری در این قسمت تمام نیست و باید استدراک کرد. شاید گفته شود این‌ها نقلِ فرمایشاتِ ائمه گذشته است. چرا سائل را ارجاع نداده‌اند؟ پاسخ می‌دهیم بخشِ معظمی از این منقولات در جواب سائلین بوده است و همه را که استینافاً بیان نفرموده‌اند. اقتضاء مجلس و سؤالات و سائلین (چه به زبان آورده باشند و چه در دل و خاطرگذرانیده باشند) این بوده که دعاهای آباء خود را نقل کنند. چنانکه حضرت صاحب‌الزمان عجل الله فرجه در کنار مستجار برای گروهی دعاء نقل فرموده‌اند. علاوه بر اینکه یکی از عللِ عدم ارجاع، این بوده که در دسترس شیعه (ولو مخفیانه) بوده است.

به این نمونه توجه بفرمایید که امامِ ناطق از پدر خود دعائی را نقل می‌کند:

«عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا رَفَعُوهُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام قَالَ: كَانَ مِنْ دُعَاءِ أَبِي علیه‌السلام فِي الْأَمْرِ يَحْدُثُ: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد الخ.»

نمونه دیگر تجویز و تأییدِ دعاهای امامان گذشته است:

«عَنْ أَيُّوبَ بْنِ يَقْطِينٍ إِنَّهُ كَتَبَ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام يَسْأَلُهُ أَنْ يُصَحِّحَ لَهُ هَذَا الدُّعَاءَ فَكَتَبَ إِلَيْهِ نَعَمْ وَ هُوَ دُعَاءُ أَبِي جَعْفَرٍ علیه‌السلام بِالْأَسْحَارِ فِي شَهْرِ رَمَضَان‏».

درباره صحیفه نیز سخن همین است. طریقِ دوم از طرق سه‌گانه صحیفه سجادیه، جالب توجه است این سند به فرزندان حضرت هادی می‌رسد و این نشان از انتشارِ هرچند مخفیانه آن است.

شخصی است به‌نام محمدطاهر، او صحیفه را از پدرش ابراهیم بن حسن کورانی و او از معمر عبدالله بن سعد الله المدنی و او از قطب‌الدین محمد بن احمد حنفی و او از پدرش احمد نفی و او از حافظ ابوالفتوح احمد بن عبدالله و او از شرف‌الدین محمد المطلق الحسینی و او از جلال‌الدین حسینی و او از پدرش…تا می‌رسد به حضرت هادی علیه‌السلام.

ویژگی این روایت در آن است که به فرزندان حضرت هادی علیه‌السلام و در نهایت به حضرت منتهی می‌شود و ایشان از پدرشان حضرت جواد علیه‌السلام و ایشان از پدرشان حضرت ثامن الحجج علیهم‌السلام و ایشان از پدرشان حضرت کاظم علیه‌السلام و ایشان نیز از پدرشان حضرت صادق علیه‌السلام و ایشان نیز از پدرشان حضرت باقر علیه‌السلام نقل صحیفه فرموده‌اند.

مناسب است جریان ارجاع امام زمان صلوات الله علیه به صحیفه سجادیه اشاره شود که مرحوم شیخ تقی مجلسی در روضة المتقین اشاره کرده و به دیدار امام زمان موفق شده است (بین النوم و الیقظة). می فرماید که در حالتی بین خواب و بیداری امام عصر سلام الله علیه را دیدم که در مسجد جامع اصفهان ایستاده بودند و به ایشان سلام دادم و خواستم پای ایشان را ببوسم، ولی ایشان اجازه نداد و دست مرا گرفت و من دست مبارک ایشان را بوسیدم و سؤال هایی از ایشان کردم. می‌گوید حضرت برای من کتابی را به محمد تاج دادند که در خواب او را می‌شناختم. برخاستم و به محله‌ای از اصفهان رفتم که دارالبطیخ نام داشت و در همین عالم خواب به این محله رسیدم و محمد تاج را دیدم و او گفت حضرت صاحب تو را به سوی من فرستاده است؟ گفتم بله. پس او یک کتاب به من داد که کتاب دعاء بود. وقتی از خواب بیدار شدم تا صبح مشغول گریه شدم. نماز صبح و تعقیبات را خواندم و فکر می کردم کسی که در خواب دیدم و از او کتاب گرفتم شیخ محمد نامی است که از علما بوده است و نزد او آمدم و دیدم او مشغول مقابله صحیفه است و راجع به سند صحیفه با شخصی بحث می کند. می گوید من همین طور مشغول گریه بودم و متوجّه نبودم این ها چه بحثی با هم می کنند. به شیخ محمد گفتم که من خواب دیدم و الآن هم به خاطر این که کتابی که در خواب به دادند دیگر نیست گریان هستم. شیخ محمد گفت: «فقال الشيخ: أبشر بالعلوم الإلهية و المعارف اليقينية و جميع ما كنت تطلب دائما» قلبم با بحث با او آرام نشد. از مدرسه با حالت گریان بیرون آمدم و با خودم فکر کردم که به همان محله ای که در خواب دیدم یعنی محله دارالبطیخ، بروم. وقتی به آنجا رسیدم شخص صالحی که اسم او «آقا حسن» و معروف به «تاج» بود دیدم و به او سلام کردم. او گفت: طلبه شرایط وقفیِ کتبِ وقفی را عمل نمی‌کنند، ولی تو عمل می کنی و هر کدام از این کتب را خواستی بردار. می گوید با او به کتابخانه اش رفتم و اولین کتابی که به من داد همان کتابی بود که در خواب دیدم و دوباره شروع به گریه کردم و گفتم همین کتاب برای من کافی است. یادم نیست که به ایشان خوابم را گفتم یا نه. به نزد شیخ محمد که صحیفه سجادیه در نزد او بود، برگشتم و نسخه‌ی نزد او نسخه ای بود که از نسخه‌ی شهید أول استنساخ شده بود و این نسخه ای که آقا حسن تاج به من داد دقیقاً با نسخه ای که آشیخ محمد داشت یکی بود. کتابی که دست او بود صحیفه سجادیه بود. مردم از روی نسخه من شروع به استنساخ و مقابله کردند و به برکت اعطاء حجت، صحیفه کامله در همه شهرها پخش شد.

عین عبارت ایشان چنین است:

« إني كنت في أوائل البلوغ طالبا لمرضاة الله ساعيا في طلب رضاه ولم يكن لي قرار بذكره إلى أن رأيت بين النوم واليقظة أن صاحب الزمان صلوات الله عليه كان واقفا في الجامع القديم بأصبهان قريبا من باب الطبني الذي [هو] الآن مدرستي فسلمت عليه وأردت أن أقبل رجله فلم يدعني وأخذني فقبلت يده وسألت عنه مسائل قد أشكلت عليّ… ثم قلت: يا مولاي لا يتيسر لي أن أصل إلى خدمتك كل وقت فاعطني كتابا أعمل عليه دائما، فقال (عج): أعطيت لأجلك كتابا إلى مولانا محمد التاج وكنت أعرفه في النوم فقال: رح وخذ منه فخرجت من باب المسجد الذي كان مقابلا لوجهه إلى جانب دار البطيخ محلة من أصفهان، فلما وصلت إلى ذلك الشخص فلما رآني قال: بعثك الصاحب (عج) إلي؟ قلت: نعم، فأخرج من جيبه كتابا قديما، فلما فتحته ظهر لي أنه كتاب الدعاء فقبلته ووضعته على عيني وانصرفت عنه متوجها إلى الصاحب فانتبهت ولم يكن معي ذلك الكتاب فشرعت في التضرع والبكاء والجوار لفوت ذلك الكتاب إلى أن طلع الفجر، فلما فرغت من الصلاة والتعقيب وكان في بالي أن مولانا محمد هو الشيخ وتسميته بالتاج لاشتهاره من بين العلماء، فلما جئت إلى مدرسته وكان في جوار المسجد الجامع فرأيته مشتغلا بمقابلة الصحيفة وكان القاري السيد صالح أمير ذو الفقار الجرفادقاني فجلست ساعة حتى فرغ منه، والظاهر أنه كان في سند الصحيفة لكن للغم الذي كان لي لم أعرف كلامه ولا كلامهم وكنت أبكي وذهبت إلى الشيخ وقلت له رؤياي، وكنت أبكي لفوات الكتاب فقال الشيخ: أبشر بالعلوم الإلهية والمعارف اليقينية وجميع ما كنت تطلب دائما وكان أكثر صحبتي مع الشيخ في التصوف وكان مائلا إليه فلم يسكن قلبي وخرجت باكيا متفكرا إلى أن ألقي في روعي أن أذهب إلى الجانب الذي ذهبت إليه في النوم، فلما وصلت إلى دار البطيخ رأيت رجلا صالحا اسمه آقا حسن وكان يلقب بتاج، فلما وصلت إليه وسلمت عليه قال: يا فلان الكتب الوقفية التي عندي كل من يأخذه من الطلبة لا يعمل بشروط الوقف وأنت تعمل به، وقال: وانظر إلى هذه الكتب وكلما تحتاج إليه خذه فذهبت معه إلى بيت كتبه فأعطاني أول ما أعطاني الكتاب الذي رأيته في النوم فشرعت في البكاء والنحيب وقلت: يكفيني، وليس في بالي أني ذكرت له النوم أم لا، وجئت عند الشيخ وشرعت في المقابلة مع نسخته التي كتبها جد أبيه مع نسخة الشهيد وكتب الشهيد نسخته مع نسخة عميد الرؤساء وابن السكون وقابلها مع نسخة ابن إدريس بواسطة أو بدونها وكانت النسخة التي أعطانيها الصاحب مكتوبة من خط الشهيد وكانت موافقة غاية الموافقة حتى في النسخ التي كانت مكتوبة بهامشها وبعد أن فرغت من المقابلة شرع الناس في المقابلة عندي وببركة إعطاء الحجة (عج) صارت الصحيفة الكاملة في جميع البلاد كالشمس طالعة في كل بيت وسيما في أصبهان فإن أكثر الناس لهم صحائف متعددة وصار أكثرهم صلحاء وأهل الدعاء وكثير منهم مستجابو الدعوة، وهذه الآثار معجزة لصاحب الأمر (عج) والذي أعطاني الله من العلوم بسبب الصحيفة لا أحصيها.» (روضة المتقین، ج۱۴ ص۴۱۹)

این اجازه قریبه ایشان است و پس‌از آن اجازه ظاهره خود را نقل می‌کند.

در پایان این نوشتار، چهار تحلیل و پاسخ درباره عدم ارجاع امام حیّ هر زمانی به مکاتیب ائمه قبل را چنین جمع‌بندی می‌کنیم:

۱.امام حیّ برای اظهار علم خود و اینکه به شیعه برساند که در درجه امامان سابق است، ارجاع نمی‌فرمود و خود انشاء می کرد. (دیدگاه مرحوم نوری. بر این دیدگاه تاملاتی وارد است.)

۲.مکاتیب ائمه گذشته در دست شیعه بوده و به احاله و ارجاع نیازی نبوده است.

۳.بعضی از این مکاتیب همچون صحیفه سجادیه مخفی بوده و به طور کلی امکان احاله و ارجاع وجود نداشته است.

۴.موارد متعددی در تاریخ حدیث ثبت شده است که امام علیه السلام در مواردی که مانع و محذوری نبوده، از ادعیه و مکاتیب رسول خدا و امامان سابق خبر داده یا ارجاع فرموده اند یا تأیید و تقریر کرده‌اند.

سید محمدصادق موسوی

ماه مبارک رمضان ۱۴۴۳