چند روزی است ترجمۀ کتابِ عالمِ ربانی و حکیم صمدانی، مرحوم حاج محمدکریم کرمانی، اعلی الله مقامه، با نام «علاج الارواح؛ ترجمه و تحشیه» منتشر شدهاست. این ترجمه که بههمت جناب آقای محمد مهرانفر چاپ شده، در ۳۵۸ صفحه سامان یافته است. نفْس این فعالیت، بسیار ارزشمند است و سبب معرفی بیشتر آثار مرحوم کرمانی، رفع الله شأنه، به جامعه شیعی است. اما بهجاست اینگونه فعالیتها از هرجهت غنی باشد تا مخاطب عام و خاص، هردو، بهرهمند شوند و شایسته و در شأن کتب مرحوم کرمانی باشد.
و چون قبلاً این کتاب را معرفی کردهایم، در این نوشتار این ترجمه را بررسی و نقد کرده و بهطور اختصار به بعضی نکات اشاره میکنیم.
مناسب بود که در ابتدای این کتاب شرحِحالی از مرحوم آقای کرمانی، نوّرَ اللهُ برهانَه، تنظیم شود. همچنین سزاوار بود که نسخهشناسیِ مبسوطی از کتاب علاجالارواح ارائه گردد یا دستِکم تحقیقِ گستردۀ فهرستِ «فنخا» ذکر میشد. در فهرست فنخا که در دسترس اهل پژوهش است، سیزده نسخه از کتاب علاجالارواح معرفی شده که در کتابخانههایی همچون سپهسالار تهران، دائرةالمعارف تهران، وزیری یزد، مرکز مطالعات قم، مرکز احیاء قم و… نگهداری میشود (فهرست فنخا، ج۲۲، ص۸۰۱ و ۸۰۲). هرچند باوجود خط مصنف، اعلی الله مقامه، و چاپ کرمان (مجموعة الرسائل۸۹) و چاپ بصره (مکارمالابرار، ج۲۳) از سایر نُسَخ بینیاز خواهیم بود.
در مقدمۀ کتاب آمدهاست: «در ترجمۀ کتاب نهایت وسواس را بهخرج دادیم تا کتاب به بهترین نحو، ترجمه شود. برای این کار دو نسخه خطی از کتاب را تهیه کرده، ضمن اینکه احدی از دوستان فایل وُردی از متنِ تصحیحشدۀ متنِ عربیِ کتاب را برای حقیر ارسال کرد که از آن هم استفاده کردیم.» و در اواخر مقدمه چنین آمدهاست: «در پایان از سروران عزیز خواهشمندم هرگونه نقص در این کار را به دیدۀ اغماض نگریسته و تذکر دهند تا اصلاح گردد. عذر تقصیر از اینکه فرصت و مجال و امکان ویراستاری کتاب را نداشتیم و هرچه از دست ما برآمد انجام شد. انشاءالله در مجال آتی کتاب را [کذا] ویراسته و کماشتباهتر به حضور شما تقدیم میگردد.»
بسیار سپاسگزاریم از همتِ مترجمِ محترم که در این دوران وانفساه و بیانصافیِ برخی پژوهشگران، این زحمت را بر خود هموار کرده و با امکانات اندک این کتاب را منتشر کردند. و چون مترجم محترم در مقدمه دستور دادهاند، در این وجیزه به بعضی نکات اشاره میکنیم.
۱.اگرچه مترجم محترم اذعان نمودهاند فرصت و امکان ویراستاری کتاب مهیا نبودهاست، اما بهعنوان نخستین نکته به همین موضوع توجه میدهیم. این کتاب بهشدّت خارج از استانداردهای تنظیم متن و پاورقی، فونت نوشتهها، قلم علائم، قلم تیترها و… است. (برای تیترها از فوت ۲kaj استفاده شده که عملاً ناخواناست.)
اینطور تعبیر میآوریم که همین آشفتگی در صفحهآرایی و صفحهبندی مخاطب را جذب نکرده، بلکه دافعه آن بیشتر از جاذبه است. اینکه اشاره شده فرصت نبوده، باید پرسید چه عجلهای بودهاست؟
غلطهای تایپی، بسیار فراوان است و نقل آن این جستار را بیش از حد مفصل میکند. علائم نگارشی در محلّ خود استفاده نشده و خوانش را دشوار کردهاست.
اصل یکدستی که اصل مهمی در ویراستاری است در این کتاب لحاظ نشدهاست. در قسمتهایی دعاها و آیات قرآن اعراب دارد و در بخشهای متعددی اعراب ندارد.
بعضی قسمتها مشخص است که مستقیماً تایپ نشده و کپی از نرمافزار است، چراکه هایلایتِ عبارت نیز کپی شده و در متن چاپ شدهاست (همچون صفحات ۱۷۶ و ۱۷۷ و ۱۷۸).
بخش مهمی از این کتاب دعاهاست. متأسفانه فونت استفادهشده برای عبارات عربی سبب شدهاست اعرابها بهطور دقیق برروی حروف قرار نگیرد. اگرچه مترجم محترم از فایل وُردی که خدمتشان تقدیم شده بود استفاده کردهاند، ولی فونتِ نامناسبِ ناشر، سبب شدهاست این اشکال مهم در سراسر کتاب پدید آید.
۲.مترجم محترم تأکید کردهاند که برای ترجمه نهایت وسواس را بهخرج دادهاند. ولی باید قسمتی از دقت را بر روانیِ ترجمه متمرکز کرد. پساز معرفی این کتاب، یکی از مخاطبانِ محترمِ کانالِ «عقایدنِت» پیام جالبتوجهی را ارسال کردند که همان را نقل میکنم:
«بخشی از کتاب علاجالارواح را که ارسال فرمودید، بسیار جالب بود. اما غیراز غلطهای نگارشی و نداشتن علامتهای نگارشی، نثر سنگینی دارد نسبتبه نثرهای روانی که از مرحوم کرمانی خواندهایم. مانند الماسی است گرانقیمت که تراشیده نشدهاست. البته این نظر بنده باتوجه به عامی بودنم و سطح سوادم هست. اما ازجهت جذب مخاطب، نثر کتاب نیاز به سنگتراشی دارد.»
منظور این مخاطب محترم این بودهاست که در ترجمه سرعتگیرهایی است که روانیِ متن را گرفته و سلیس نیست. ما این سختیِ عبارات را در ترجمۀ کتابِ حقایقالطبِ مترجمِ محترم نیز میبینیم. شاید یکی از علل آن این است که ایشان با متون حِکمی و علمی مأنوس هستند و همین، در سبکِ ترجمۀ ایشان اثر گذاردهاست. وحالآنکه اگر کتاب برای عموم ترجمه میشود، باید تلاش کرد تا در ترجمه معادلهای همهفهمِ فارسی استفاده شود، چنانکه روش مرحوم آقای کرمانی، اعلی الله مقامه، نیز در کتب خود چنین است. ایشان در اوایل کتاب «التذکرة فی علم النحو» میفرمایند: «لماقصد فيه الالغاز و الاحجية [الکلام المغلق] و اغلاق العبارة و اعضال الاشارة بل قصدت توضيح العبارة كما هو عادتی فی كل علم و كتاب.»
۳.این ترجمه، ترجمه و تحشیه علاجالارواح نامیده شده، اما هیچیک از دعاهای این کتاب ترجمه نشدهاست! صرفاً مقدمات کتاب و بعضی توضیحاتِ قبلاز دعاها و حرزها ترجمه شده. آیا این، ترجمۀ کتابِ علاجالارواح محسوب میشود؟ اگر قرار بر ترجمۀ کتاب است دعاها نیز باید ترجمه میشد و ترجمۀ عبارات همچون چاپهای مفاتیحالجنان و دیگر کتب دعائی که ترجمه دربینِ سطور ارائه شده، تنظیم میشد.
ترجمه برای کسانی است که نمیتوانند متن عربی را بخوانند و بفهمند. این طیف از مخاطبین به ترجمه دعاها نیز نیازمندند. آری؛ دعاهایی که مخاطب بهطور مکرر قرائت کردهاست و در مجالس وعظ شنیدهاست و دیگران بهطور شفاهی ترجمه کردهاند شاید عبارات عربیِ آن را متوجه شود. اما دعاهای این کتاب را همیشه نمیخوانَد، پس اگر بنا بر ترجمه کتاب بوده، باید عبارات مرحوم آقای کرمانی و عبارات دعاها، همه، ترجمه میشد.
علاوهبر ترجمه نشدن دعاها بعضی عبارات احادیث نیز ترجمه نشدهاست. برای نمونه در صفحه۶۵ بخشی از حدیث ترجمه شده و بخشی ترجمه نشدهاست.
پیشاز این به عدمِ اصلِ یکدستی در کتاب اشاره کردیم و متذکر شدیم که این اصل در بخش ویراستاری کتاب رعایت نشدهاست. در اینجا باید اذعان کنیم عدم یکدستی در ترجمه نیز مراعات نشدهاست.
۴.در این کتاب از حقایقالطب، دقائقالعلاج و جوامعالعلاج نام برده شدهاست. مناسب بود، در پاورقی یا مقدمه، بهطور مختصر، برای خواننده معرفی شوند.
در این ترجمه کلماتی همچون «منتر» در پاورقی شرح داده شده (ص۲۰۸)، اما اصطلاحات دیگری که نیازمند به تحشیه و توضیح بوده متأسفانه مغفول ماندهاست. کلمات و اصطلاحاتی همچون عالم مثال، هورقلیا، جابلقا، جابرصا، حِصّۀ فَلَکی و دیگر واژههایی که در منظومۀ فکری مصنف، اعلی الله مقامه، جایگاه ویژهای دارد و طبق این اصطلاحات، بعضی مبانیِ مطالب روشن میگردد.
علاوهبر این اصطلاحات، مصنف، اشادَ اللهُ شأنه، تعبیراتی در متن استفاده فرمودهاست که نیازمند تحشیه و ایضاح بوده و متأسفانه از آن تغافل شدهاست. این بزرگوار در ابتدای بعضی دعاها و مُجَرَّبات از این تعبیرات استفاده فرمودهاند: «رواه الشیخ الاستاد الاوحد اعلی الله مقامه، عن الشیخ الاوحد اعلی الله مقامه، ذکر الشیخ الاوحد» و همچنین: «عن السید الاجل الاستاد اعلی الله مقامه، و كان السید الاجل الاستاد اعلی الله مقامه یكتب، …».
متأسفانه در پاورقی توضیح داده نشده مراد از شیخ اوحد و شیخ استاد، عالم ربانی مرحوم شیخ احمد بن زینالدین احسائی، اعلی الله مقامه، است و سیدِ اجلِّ استاد به عالم ربانی مرحوم حاج سید محمدکاظم رشتی، اعلی الله مقامه، اشاره دارد. و اگر شرححال مختصری از این دو پدرِ علمیِ مصنف در پاورقی یا مقدمه تنظیم میشد مناسب بود. مرحوم آقای کرمانی از حقوق اساتید خود میدانستند که از مَرویّات ایشان نقل کنند و لقب ایشان را همانگونه که رسم و دأب داشتهاند بنویسند. این احترامداری از استاد باید به ترجمه نیز منتقل میشد.
۵.مصنف، اعلی الله مقامه، دعاها و حرزها را از کتب مختلف نقل کردهاند و بهنام آن کتب تصریح فرمودهاند تا عملکنندگان بدانند که از کتب معتبر است و درعینحال نشاندهندۀ دسترسی این بزرگوار به منابع متعدد است. اما در این ترجمه برای مدرکیابیِ این دعاها روش عجیبی انتخاب شدهاست.
آن روش عجیب و شاید نابهجا این است که به کتابی که مرحوم آقای کرمانی نام بردهاند و دعا را از آن کتاب نقل کردهاند، ارجاع داده نشده! بلکه به کتابی دیگر ارجاع داده شدهاست.
مثلاً در صفحه۱۹۰ این ترجمه، مرحوم مصنف نوشتهاند: «کفعمی از کتاب المُجتنی برای فرد بیمار روایت میکند …»، اما عوض ارجاع به صفحه کتاب «المجتنی من الدعاء المجتبی» چنین ارجاع داده شده: «المصباح (للکفعمی)، جلد۱، صفحه۱۵۲»!
یا در صفحه۱۸۶ از این ترجمه در متن کتاب آمدهاست: «بهنقل از انیسالعابدین نقلاً [کذا] از خط شهید اول» و در پاورقی عوض ارجاع به «انیسالعابدین»، چنین آمده: «جنة الأمان الواقیة و جنة الإیمان الباقیه (المصباح)، ج۱، ص۱۵۱»!
و در صفحه ۱۶۷ که مرحوم مصنف فرمودهاند: «منقول از کتاب انیسالعابدین تعویذی است که در زیر عمامه میگذارند» در پاورقی چنین است: «الأمان من أخطار الأسفار و الأزمان، ص۸۳»!
بهمناسبت اشاره میکنیم کتاب انیسالعابدین مورد مراجعه استاد مصنف، عالم ربانی مرحوم شیخ احمد احسائی، اعلی الله مقامه، نیز بوده و از آن نقل فرمودهاند (جوامعالکلم، ج۱۰، ص۲۰۳)، و در منابع «لبعض القدماء» معرفی شدهاست. نسخهای از این کتاب در کتابخانه دانشگاه تهران است که کاتب آن طبیب محمد بن محمد، قرن ۱۰ قمری است. این کتاب یکی از مصادر «بحارالانوار» نیز هست و علامه مجلسی نیز از این کتاب نقل کردهاست.
نمونه دیگر در صفحه ۱۶۰ ترجمه آمدهاست: «در بلدالامین مذکور است که …» و در پاورقی عوض ارجاع به «بلدالامین» چنین ثبت شده: «مهج الدعوات و منهج العبادات، ص۳۴»!
یا در صفحه ۱۰۶ از این ترجمه چنین آمده: «براساس روایتی از امام باقر علیهالسلام، در کتاب جنةالواقیة، مذکور است …»، در پاورقی این توضیح آمده: «حدیث در کتاب اصول کافی بدین صورت آمدهاست: عبدالله بن عبدالرحمن گوید …»! بسیار مایۀ تعجب است. مرحوم مصنف میدانستهاند که در کتب مختلف این روایت مذکور است و ایشان از «جنةالواقیة» نقل کردهاند. باید به همان کتاب ارجاع داد نه به متنِ مشابهِ آن در کتابی دیگر.
متأسفانه این اِشکال در سراسر ترجمه و ارجاعدهی دیده میشود. با تورّقی مختصر نمونههای بالا را یافتیم و در این وجیزه نقل کردیم. طبیعتاً با بررسی صفحهبهصفحه موارد متعدد دیگری ملاحظه میشود.
ازاینرو در صفحه۷۴ مترجم در پاورقی نوشتهاست: «بند اخیر در نسخه مؤلف مذکور نیست، اما در «مهجالدعوات» مرحوم سید بن طاوس بدینصورت که آمد، مندرج است.» علت اینکه در نسخه مؤلف نیامده این است که این بزرگوار از کتاب البلدالأمین نقل کردهاند و در آنجا بند اخیر نیست و باید به همان کتاب بلدالامین ارجاع داده میشد.
یا مرحوم آقای کرمانی، اعلی الله مقامه، «ایقاناً بلاشک» ثبت فرمودهاند و مترجم در پاورقیِ صفحه۷۸ نگاشتهاست: «در تمامیِ کتبِ ادعیۀ موردِ بررسیِ ما «یقیناً» آمده و تنها در این کتاب «ایقاناً» نوشته شده و لذا بهتر است «یقیناً» خوانده شود نه «ایقاناً».
این نتیجهگیری صحیح نیست. هرچند در نسخههایی «یقیناً بلاشک» ثبت شده، اما در بلدالامین که مأخذ مرحوم آقای کرمانی بوده، «ایقاناً بلاشک» آمدهاست. (البلد الأمین و الدرع الحصین، ابراهیم بن علی عاملی کفعمی، بیروت: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، ۱۴۱۸ق، ص۲۸)
بهجاست به مورد عجیب دیگری نیز اشاره کنیم. مرحوم مصنف، اعلی الله مقامه، در بخش تعویذات ایام هفته، ابتداء تعویذ روز جمعه را نقل کردهاند (بسم الله الرحمٰن الرحیم لا حول و لا قوّة الّا بالله العلیّ العظیم اللّٰهمّ ربّ الملائکة …) و سپس تعویذ روز شنبه تا پنجشنبه را مرقوم کردهاند. مترجم در صفحه ۱۵۱ در پاورقی چنین نوشتهاست:
«تعویذ ایام را در اینجا جناب مصنف پایان داده و برای روز جمعه تعویذی بیان نفرمودهاند. ما تعویذ این روز را نیز از همان منبعِ موردنظرِ مصنف استخراج و در پاورقی آوردیم: «بسم الله الرحمٰن الرحیم لا حول و لا قوّة الّا بالله العلیّ العظیم اللّٰهم ربّ الملائکة …» تا آخر!
بسیار مایۀ شگفتی است. کاملاً واضح است که مرحوم مصنف ابتداءً تعویذ روز جمعه را آورده و پساز آن تعویذ روز شنبه تا پنجشنبه. مگر مترجم محترم هنگام ترجمه متفطّن نشده و تعویذ روز جمعه را چند صفحه قبل ملاحظه نفرمودهاند؟ که دو صفحه را در پاورقی به نقل مجدد تعویذ اختصاص دادهاند؟!
۶.در کتاب ترجمه و تحشیه علاجالارواح بهطور ناخواسته کتاب علاجالارواح تحریف شدهاست. در موارد متعددی دعاهای متن کتاب تغییر کرده و با نقلهای مشابه جایگزین شدهاست (همچون صفحات ۱۸۴ و ۱۹۲ و ۲۱۰و۲۱۱) بهبهانه اینکه منبعی برای عبارات متن کتاب یافت نشد.
نخست اینکه مؤلف و مصنف این کتاب از دنیا رفتهاست و حقّ تغییر در کتاب او نیست. و اگر زنده بود از خود او باید اجازه گرفته میشد. دوم اینکه مرحوم آقای کرمانی به کتبی دسترسی داشتهاند که بخشی از آن کتب امروزه در دسترس نیست. ازاینرو حفظ متن کتاب، علاوهبر امانتداری، ازنظر تحقیقی بسیار مفید و لازم است و نشاندهنده این است که منابعی بودهاست که دعاها به شکلی دیگر یا ضبطی دیگر در آن ثبت شده بوده. سوم اینکه مترجم محترم فقط به نرمافزار و سایت «جامعالاحادیث» مراجعه کردهاند و کتابهای زیادی در سایت بارگذاری نشدهاست. کتابهایی که در روزگار ما هست، ولی امکان جستجوی رایانهای در آنها مهیا نیست. ازاینرو تبادر به تغییر متن کتاب و جایگزینیِ نقل مشابه بههیچرو پسندیده نیست.
۷.علاوهبر این تحریف ناخواسته، در مواضعی بخشهایی از عبارات مصنف، اعلی الله مقامه، حذف شده و ترجمه نشدهاست. در اینجا به نمونهای اشاره میکنیم. در علاجالارواح آمدهاست:
«و منها ما ذكره الكفعمی فی جنة الامان الواقية نقلاً عن الطبرسی من كتابه كنوز النجاح صفة بناء المدينة حولک عن الصادقين عليهم السلام تنتصب قائماً او ساجداً و تقول و انت طاهر …» (علاجالارواح، چ کرمان، ص۴۰)
اما عبارت ترجمه چنین است:
«حجاب دیگری که کفعمی در جنه [کذا] الامان الواقیة بهنقل از طبرسی از کتاب کنوزالنجاح آورده که در حال طهارت و نشسته یا خوابیده آن را بخوانند و دعا این است …» (ص۹۶)
در این وجیزه به همین مقدار و به عدد کامل اکتفاء کردیم و از بررسی تفاصیل ترجمهها و تحشیهها گذشتیم. در پایان مجدداً بر ارزش این فعالیتها، بهویژه در این روزگار، تأکید میکنیم و این نقدها را در راستای اعتلای اینگونه پژوهشها میدانیم. خداوند به همه پژوهشگران منصف جزای خیر عنایت کند و بر توفیقات ایشان بیفزاید.
سید محمدصادق موسوی
ربیعالاول ۱۴۴۴