وظائف در بیماریهای مسری غیر از بیماریهای فردی و شخصی است. نوع دعاهایی که برای رفع بلاها و دفع بیماریها رسیده، مربوط به بیماریهای جزئی و فردی است و آنها برای بیماریهای همگانی توصیه نشده است. علاوه بر اینکه در بیانات مکتبی رسیده است در بلاهای عامه، برای برطرف شدن عمومی آن وظیفهای نداریم؛ آری، برای حفظ شخصی و حفظ اهل ایمان دعا خوب است. مرحوم آقای شریف طباطبائی میفرمایند:
«پس بدانید که در بلاهای عامه، اگر کسی جُعَلَّق (بیادب) نیست به هیجان نمیآید. یکدفعه میبینی وبا آمد، ملخ آمد، قحطی آمد. از این چیزها آدمهای جعلق زود به فغان میآیند، دعا میکنند. وبا مگر برای تو تنها آمده که فغان داری. این مردم وبا میخواهند. باید پوست از سر این مردم کَند. تو هی دعا میکنی وبا برود، او وبا را شدید میکند.
پس مشق کنید در هر امر عامی دستپاچه نشوید صبر کنید، آنچه خدا خواسته میشود. همین جوری که خدا صبر میکند شما هم تابع مشیت خدا بشوید. اگر کساد است، همهجا کساد است. هی دعا و دعا که کسادی نباشد. کسادِ توی تنها که نیست. بله دعا بکن اگر برای تو ی تنها کساد است. اگر همهجا کساد است تو هرچه دعا کنی، کسی کاه به آخورت نمیکند. تو دعا برای خود تنهات بکن. بلا که عام نیست، دعا کن بگو خدایا من به آن غلطی که کردهام که تو میدانی مستحق این بلا شدهام تو آن را بیامرز. استغفر الله من جمیع جرمی و ظلمی و اسرافی علی نفسی و أتوب الیه.»([۱])
در منابع و مآخذ ادعیه، چند دعا به ویژه برای بیماریهای عمومی وارد شده است. با بررسی محتوای این دعاها، یک مضمون مشترک در نوع این دعاها ملاحظه میشود و آن مضمون، مدخلیت عوالِم عُلوی در این بیماری است.
شکی نیست که همه پدیدههای این عالَم ظاهر، در آسمانها و افلاک و عوالم غیبی ریشه دارد. طبق حکمت حقه محمد و آلمحمد علیهمالسلام در مرحله اول، آسمانها آباء علویه هستند و عناصر امهات سفلیه و موالید آنها جماد، معدن، گیاه، حیوان و انسان و پدیدههای مربوط به این موالید است.
در کتاب مبارک الفطرةالسلیمة میفرمایند:
«فلما دارت الافلاک علی الارضین و دورانها افعالها القت شعلاتها و طرحت انوارها علی حسب ما اقتضت من حالات کواکبها و قراناتها و تلک الانوار المطروحة هی الاثر الصادر ای الکون المصدری الصادر من قول کن الذی هو حرکتها علی المنتهی و ذلک الاثر ای الکون رسولها المؤدی عنها الی رعیتها و دعوتها المنزلة علی امتها فوقعت تلک الدعوة فی اذان المستمعین فساع سریع نجا و مؤخر بطیء رجا و معرض فی النار هوی و لو شئنا لرفعناه بها ولکنه اخلد الی الارض و اتبع هواه فصار الامر بین الدعوة و القبول و الفعل و الانفعال فالفعل من السموات العلی و الانفعال من الارضین السفلی فما لمینفعل شیء من الارض لمیظهر شیء من فعل السماء.»
و در همان کتاب میفرمایند: «ان الافلاک تخرج ما فی کیان الارض الی العیان.»
همچنین در کتاب مرآةالحکمة میفرمایند: «فالمربی للبخار القمر و المربی للدخان الشمس و المربی للملح المریخ و المربی للحجر المشتری و المربی للزیبق عطارد و المربی للکبریت الزهرة و المربی للجسد زحل.» و دیگرِ از فرمایشها و تأثیرهای افلاک.
غیر از «قمر» و تأثیرات آن در زمین، نمونه دیگر، تأثیرات وضعی «مریخ» یا «مشتری» و دیگر افلاک است. درباره شرف مشتری و شرف زهره روایتی منسوب به امیرالمؤمنین علیهالسلام در دست است. ایشان میفرمایند: «هذه تسعاً (تسع/تسعة ظ) و تسعون اسماً افضل الاسماء فی لوح اربعة فی اربعة وفق و عدد یکتب فی شرف الشمس للدخول علی السلاطین و الامراء و فی شرف المشتری للدخول علی الائمة و الاشراف و فی شرف الزهرة للدخول علی الخوانین و بالجملة کل شرف من الکواکب لما هو منسوب الیه و مبدؤه ۲۳۸۳ و منتهی ۲۳۹۸ و ان قرأت الاسماء التسعة و التسعین اعطیت ذلک.»([۲])
مرحوم حاج محمد کریم کرمانی، به تفصیل، تأثیر هر یک از افلاک بر جنین انسان را بیان کرده و وجه آن را توضیح فرمودهاند. این بزرگوار در رساله جواب آقا محمد علی رشتی شرح فرمودهاند که در ماه اول حمل، زحل بر جنین تأثیر میگذارد، در ماه دوم مشتری، در ماه سوم مریخ، در ماه چهارم شمس، در ماه پنجم زهره، در ماه ششم عطارد، در ماه هفتم قمر، در ماه هشتم زحل، در ماه نهم مشتری. همچنین این بزرگوار نقش هر کوکبی را در روزهای هر ماه مطرح کردهاند.([۳])
اگرچه همه پدیدههای زندگی بشری ریشه در عوالم علوی دارد؛ اما در دعاهایی که هنگام بیماری مُسری خوانده میشود، بهخصوص بر تأثیر ملکوت و جبروت اشاره شده است. در این نوشتار به پنج دعا اشاره میکنیم که این مضمون مشترک در آن به چشم میخورد. به تعبیر دیگر از میان همه صفتهای الهی، خدا را به صاحب ملکوت و جبروت بودن میخوانیم:
(۱) تحصنتُ بذی المُلک و الملکوت و اعتصمتُ بذی العزة و الجبروت و امتنعتُ بذی القدرة و اللاهوت من کل ما اخاف و احذر. اللهم صل علی محمد بن عبدالله النبی المرسل و علی بن ابیطالب المرتضی و الحسن بن علی المجتبی و الحسین بن علی الشهید و علی بن الحسین السجاد و محمد بن علی الباقر و جعفر بن محمد الصادق و موسی بن جعفر الکاظم و علی بن موسی الرضا و محمد بن علی الجواد و علی بن محمد الهادی و الحسن بن علی العسکری و محمد بن الحسن المهدی و فاطمة الصدیقة الزهراء.
امیرالمؤمنین علیهالسلام پس از خطبه طتنجیه این عبارات مبارکه را خواندند و بعد فرمودند: کسی از شما هنگام پیشآمد مصائب و بلاها و گرفتاریهای شدید این عبارات را نمیخواند مگر آنکه خداوند آن را از او برطرف مینماید. بعد فرمودند من سیزده اسم بر آن میافزایم و ضمانت فرمودند. مرحوم آقای کرمانی از «اللهم صلّ …» تا آخر را افزودهاند.
(۲) تعویذ از حضرت رضا علیهالسلام برای شیعیان از سل: یا الله یا رب الارباب و یا سید السادات یا اله الآلهة و یا مَلِک الملکوت و یا جبار السموات و الارض اشفنی و عافنی من دائی هذا فانّی عبدک و ابن عبدک اَنقلب فی قبضتک و ناصیتی بیدک. سه مرتبه تا خدای تعالی شفا دهد.([۴])
(۳) اللهم سکن هیبة صدمة قهرمان الجبروت باللطیفة النازلة الواردة فیضان الملکوت حتی نتشبث باذیال لطفک و نعتصم من انزال قهرک یا ذا القوة الکاملة و القدرة الشاملة برحمتک الواسعة.([۵])
(۴) هذا حصن مبارک الذی تحصن به صلی الله علیه و آله و حصن به الامام علی کرم الله وجهه فشفاه الله من مرضه. تقول: تحصنتُ بذی العزة و الجبروت و اعتصمت برب الملکوت و توکلتُ علی الحی الذی لایموت اصرف عن فلان بن فلان الوباء و الاذی و الامراض انک علی کل شیء قدیر.
یکتب و یحمل و یکتب معه السبع آیات المنجیات یحصل الشفاء باذن الله تعالی تم و کمل.([۶])
(۵) بسم الله الرحمن الرحیم اللهم انی اسألک بعدد خلقک، بعزة عرشک، برضی نفسک، بنور وجهک، بمبلغ علمک و حلمک، ببقاء قدرک، ببسط قدرتک، بمنتهی رحمتک، بادراک مشیئتک، بکلیة ذاتک، بکل صفاتک، بتمام وصفک، بنهایة اسماءک، بمکنون سرک، بجمیل برک، بجزیل عطائک، بکمال منک، بفیض جودک، بشدید غضبک، بسباق رحمتک، بعدد کلماتک، بغایة بلوغک، بتفرد (بتفرید) فردانیتک، بتوحید وحدانیتک، ببقاء بقائک، بسرمدیة اوقاتک، بعزة ربوبیتک، بعظمة کبریائک، بجاه جلالک بکمالک بجمالک بافعالک باِنعامک بسیادتک بملکوتیتک (بملکوتک) بجباریتک بمشیّـتک بعظمتک بلطفک بسرک ببرک باحسانک بحقک و بحق حقک و بحق رسولک محمد المصطفی صلی الله علیه و آله انتجعل لنا فرجاً و مخرجاً و شفاء من الغموم و الهموم و البلاء و الوباء و الطعن و الطاعون و العناء و من جمیع الامراض و الآفات و العاهات و البلیات فی الدنیا و الآخرة و بحق کهیعص و بحق طه و یس و ص و بحق حمعسق و بحق انا فتحنا لک فتحاً مبیناً لیغفر لک الله ما تقدم من ذنبک و ما تأخر و برحمتک یا ارحم الراحمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین.([۷])
ملکوت از نظر لغت، مبالغه ملک است.([۸]) و از اینرو آقای مرحوم کرمانی در توضیح بعضی از آیات، ملکوت را «السلطان» تفسیر میفرمایند.([۹]) «نظر در ملکوت»، یکی از مباحث قرآنی است که بارِ اخلاقی آن بسیار زیاد است و از این اصطلاح در مباحث سیر و سلوک استفاده میشود. اهل عرفان برای «نظر در ملکوت» مراتب قائلند و حد اعلای آن را یقین و معرفت میدانند.([۱۰]) در فرمایشهای مکتبی است که «فبین ان النظر فی الملکوت مع الاستعداد للموت قبل نزوله هو طریق الایمان النافع.»([۱۱]) شیخ مرحوم میفرمایند: «… هی انتخلی قلبک عن کل ماسوی الله تعالی الا ما کان لله من صلوة و عبادة و ذکر و فکر و ذکر موت و اعتبار کما قال تعالی أو لمینظروا فی ملکوت السموات و الارض.»([۱۲])
در مواضعی از «ملکوت» آسمان و اجرام آسمانی و به طور کلی آیات آفاق را اراده میفرمایند و این حدیث شریف، در مرحلهای از توضیح، این معنا را افاده میکند: یا بن آدم لو اکل قلبک طایر لمیشبعه و بصرک لو وضع علیه خرق ابرة لغطاه، ترید انتعرف بهما ملکوت السموات و الارض ان کنت صادقاً فهذه الشمس خلق من خلق الله فان قدرت انتملأ عینیک منها فهو کما تقول.([۱۳])
و اگر ملکوت باطنی در نظر باشد، شخصی که به این مقام رسیده است از طریق ملکوت ظاهر، به ملکوت باطن پی میبرد([۱۴]) و در مقام معصومین کلی علیهمالسلام، تمام خلق را مشاهده میکند و بر شهاده و غیب ایشان مطلع میشود. شخصی از امام علیهالسلام سؤال کرد آیا محمد صلی الله علیه و آله ملکوت آسمان و زمین را مشاهده فرمود همانگونه که ابراهیم علیهالسلام مشاهده کرد؟ حضرت فرمودند: و صاحبکم. یعنی ائمه علیهمالسلام نیز چنینند.([۱۵]) شیخ مرحوم نفعنا الله بعلومه میفرمایند: ک«فاذا استنبطوا جزئیاً من کلی فهو علی طریق القطع و الضرورة لانهم کشف الله تعالی لهم الاسباب و المسببات من ملکوت السموات و الارض فاراهم حقایق الاشیاء و اعیانها من ملکوت السموات و الارض من الدنیا و الآخرة کما اری ابراهیم ملکوت السموات و الارض فهم یعاینون ذلک فعلمهم فی الحقیقة مستند الی الحس فی الغیب و الشهادة.»([۱۶])
در بعضی فرمایشها از این واژه در مقابل «جبروت» و «ناسوت، مُلک» استفاده فرمودهاند که «ملکوت» میان این دو قرار دارد. اینها اشاره به سه عالم است که در نوشتههای مکتبی، در مواضع متعدد توضیح دادهاند. در این معنا، ملکوت را عالم نفوس معرفی میفرمایند.([۱۷]) و از نظر عارف، این رتبه مرغ باغ ملکوت است.([۱۸]) وقتی که بر عالم ملکوت میگذرد را «دهر» مینامند همانگونه که وقت این عالم (ملک، ناسوت) را «زمان» مینامند.([۱۹])
دقت دیگری که در اصطلاح «ملکوت» در فرمایشهای مکتبی وجود دارد، اشاره به این است که ملکوت سه رتبه دارد: رتبه اعلی و رتبه اوسط و رتبه ادنی. «رتبه اعلای ملکوت» به ذات نفْس و خود نفس مربوط است و «ملکوت اوسط» به آنچه نفس در خود دارد مربوط است و آنچه از علوم و مدرکات در رتبه فعلش برایش فراهم میشود و «ملکوت ادنی» عبارت است از موقعی که به عالم شهاده به مرتبه جسمانی و ظاهری تعلق گرفته و از امور اینجا اطلاع مییابد.([۲۰])
سید مرحوم در رسالهای پس از توضیح وجود و عدم، به اصطلاحِ «ملکوت اوسط» اشاره مینمایند آنجا که میفرمایند: «فعلی ما ذکرنا ظهر لک حق الجواب فان العدم و الوجود الصفتین ینقطعان فی مرتبة الذوات و ان کانا یتعاقبان فی مرتبة الصفات فهما دائمان فی رتبة و فانیان فی الاخری و الوجه فی ما ذکرنا من صفتیة الوجود المفهومی الانتزاعی ان التصور و التخیل فی رتبة الخیال و النفس و الصدر و الصور المنتزعة کلها انما هی فیها و هی ای الملکوت الاوسط خارج لها و هی مقام الحمل و جریان الاوصاف و اما مقام الذات من حیث هی هی فلیس هناک مقام مفهوم و انتزاع و صورة و حد …»([۲۱])
گاهی از ملکوت جهت خدایی و علیین را اراده فرمودهاند([۲۲]) و گاهی آن را برابر واژه مُلک استفاده فرمودهاند که در این معنا آسمانها و افلاک و غیب و شهاده را شامل است؛ چراکه مُلک را به معنای عالم اعراض و ظاهر ملاحظه فرمودهاند.([۲۳])
معانی این واژه را در آنچه نوشتیم منحصر نمیکنیم. این نکته نیز شایان ذکر است که در نوشتههای غیر مکتبی برای این واژه معانی متعدد و مختلفی مطرح است که بعضی از آنها در کتابهای مکتبی نقد شده است.([۲۴]) در این موضع متعرض نقل و نقد اقوال دیگران نشده و از این مطلب میگذریم.([۲۵])
ملکوتی که در دعاهای مربوط به بیماریهای مسری وارد شده، به ملکوتی اشاره دارد که مقابل جبروت است همانگونه که به نام جبروت نیز تصریح شده است.
آنچه در این نوشتار در پی آن بودیم اهمیت عوالم علوی در پدیدههای زندگی بشر است و این دعاها علاوه بر مناجات و توسل، به نظام عقیدتی مؤمنان اشاره دارد که به این حدیث شریف معتقد هستند: ابی الله انیجری الامور الا باسبابها.
۷ ذوالقعدة الحرام ۱۴۴۱
————————————————————–
[۱] دروس ج۴ درس۵
[۲] نقل از جُنگ شیخ مرحوم، ج۱
[۳] مکارم الابرار ج۳۲ ص۲۷۶ و ۲۷۷
[۴] حلیة المتقین مرحوم مجلسی، ص۲۷۹
[۵] طب الائمة، عبدالله شبر، ص۳۵۱
[۶] حسین بن عبدالله ابن سینا، مجربات ابنسینا الروحانی، ص۱۱۸
[۷] التحفة الرضویة
[۸] آقای شریف طباطبائی میفرمایند: «اما علم الملکوت الذی امده سیده هو علم القرآن الذی فیه تبیان کل شیء و قد انطوی فیه علم ما کان و ما یکون الی یوم القیامة و بیده ملکوت کل شیء و هو المالک لها و ماسواه ملکه و انما جیء بالواو و التاء فی مثال فعلوت للمبالغة و ظهور المالکیة و الملکیة فی الغیب الباطن الذی هو مشهود العارفین.» (الرسائل ج۲)
[۹] کشف الاسرار، اعراف، ۱۸۵
[۱۰] فی مراتب النظر فی الملکوت، یقول الشیخ ابوعبدالرحمن السلمی: «قال بعضهم النظر فی الملکوت علی مراتب ثلاث: اولها النظر بعین العبرة لا بعین الشهوة و الثانی النظر بعین الیقین الی قدرةالقادر و الثالث النظر بعین المعرفة من الملک فاما الناظر بعین العبرة فانه حقیقة التوحید و الناظر بعین الیقین یجد حقیقة الاخلاص و الناظر بعین المعرفة یجد حقیقة المعرفة.» (موسوعة الکسنزان فیما اصطلح علیه اهل التصوف و العرفان، محمد بن شیخ عبدالکریم کسنزان حسینی، دمشق: دارالمحبة، ج۲۰، ص۱۵۰)
[۱۱] ر.ک رساله رشتیه
[۱۲] شرح الزیارة، فقره و جاهدتم فی الله حق جهاده.
[۱۳] التوحید، مرحوم صدوق، ص۴۵۵
[۱۴] با توجه به کلیاتی همچون ماتری فی خلق الرحمن من تفاوت، قد علم اولواالالباب ان الاستدلال علی ما هنالک لایعلم الا بما هیهنا و …
[۱۵] این روایت، از جمله روایاتی است که بزرگان دین اعلی الله مقامهم در مباحث اصولی با توجه به آن، ثابت میفرمایند که خطاب شفاهی غائبین و معدومین را نیز شامل است؛ چراکه ایشان علیهمالسلام همه خلق را مشاهده فرموده و همه نزد ایشان حاضرند.
[۱۶] شرح الزیارة، فقره و شأنکم الحق.
[۱۷] لوامع المسائل فی اجوبة المسائل، المسألة الاولی.
[۱۸] مباحثی پیرامون آیه شریفه بقیة الله خیر لکم ان کنتم مؤمنین، ج۷، مجلس ۶
[۱۹] همان.
[۲۰] استاد معظم حفظهالله، فایل صوتی ضبط شده در ۱۸ ماه رمضان المبارک ۱۴۳۶
[۲۱] رسالة فی جواب الآقا سید علی البهبهانی، السؤال ۳
[۲۲] نصرة الدین، مقصد اول، فصل۲۱
[۲۳] مانند فرمایش آقای شریف طباطبائی: «قادر بر تصرف در ملک و ملکوت نبودند؟» (میزان، فصل۱۵)
[۲۴] ر.ک: پیشگفتار نبوت و ولایت، ج۳، مجلس ۱۳
[۲۵] صوفیه عالم ارواح و عالم غیب و عالم معنی را ملکوت گویند. ملکوت عالم غیب و جبروت عالم انوار و لاهوت ذات حق و عالم ملک اجسام و اعراض است و آن را عالم شهادت هم میگویند.
بعضی گفتهاند: هر شیئی از اشیاء سه قسم است: ظاهر که ملک خوانند، باطن که ملکوت نامند، جبروت که حد فاصل است. نیز عالم ملکوت را عالم صفات به طور مطلق دانستهآند.
برخی از ترکیبات: نور ملکوت، فوایح روایح ملکوت، شاخسار ملکوت، سلطان ملک و ملکوت، ملکوت اعلی، ملکوت سماوات، محاسن ملکوت، خانقاه ملکوت، مهمانخانه ملکوت. (فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، سید جعفر سجادی، تهران: طهوری، ج۶ ، ص۷۴۴)