رساله ملائكه
در جواب
حاج کریم مسلمی
سید احمد پورموسویان
بسمه تعالی و له الحمد
یا بقیة اللّه صلوات اللّه علیك و عجل اللّه فرجك ادركنی
السلام علیكم و علی جمیع المؤمنین و المؤمنات و رحمة اللّه و بركاته
سلامتی كامل و توفیق شامل برای آن مخدوم عزیز در پناه عنایات خاصه حضرت بقیة اللّه اعظم؟عج؟ از خدای منان خواستارم.
مرقومه شریفه مورخه ۲۹/۶/۶۷ آن جناب را در وقتی دریافت نمودم كه عازم عتبهبوسی آستان قدس و طهارت نقیبه كلیه حضرت زینب كبری؟سها؟ و سایر از خاندان عصمت و طهارت سلاماللّهعلیهم بودم و فرصت عرض جواب نبود. و اینک هم كه یک هفته از مراجعت حقیر میگذرد در اثر كسالت باز هم توفیق جواب دست نداد و اينک نامه شریف مورخه ۱۷ ربیعالاول را دریافت داشتم و از سلامتی و توفیقات آن عزیر مسرور گردیدم. امیدوارم خداوند این اعیاد شریفه را برای همه اهل ایمان بابركت و میمنت قرار دهد.
در نامه اول سؤالی را مطرح فرموده بودید كه عبارت بود از اینكه: «ملائكه كه بر هر شكل درمیآیند و عمر زیادی دارند، وقتی میمیرند چطور و در كجا دفن میشوند؟» نظر به اینكه حقیر فرصتی چندان ندارم كه جواب مفصل بنویسم، به طور اجمال عرض میكنم.
در آیات و روایات «ملائكه» به معانی متعدد استعمال گردیده است گاهی ملائكه را به معنی «حقایق مستقله» به كار بردهاند مانند «ملائكه عالین» كه آنها چهارده نفس مقدسند سلاماللّهعلیهم.
و مانند «ملائكه كروبيین» كه مراد انبیاء؟عهم؟ میباشند.
گاهی به معنای مؤمنین، علماء و صاحبان معرفت نورانی به كار رفته است مانند این آیه شریفه: و ماجعلنا اصحاب النار الا ملائكة. و در روایت رسیده كه مراد از «نار» قائم عجلاللّهتعالیفرجه و صلواتاللّهعلیه میباشد و مراد از «ملائكه» كسانی هستند كه مالک علم آلمحمد؟عهم؟ میباشند. همچنین در تفسیر آیه شریفه: تنزل الملائكة و الروح فرمودهاند مراد از روح فاطمه؟عها؟ است و مراد از ملائكه مؤمنینی هستند كه مالک علم آلمحمد؟عهم؟ میباشند.
گاهی ملائكه به معنی «ذرات وجود» و «حدود وجودات» به كار رفته است. و این معنی برای ملائكه، شایع است و ملائكه به این معنی دارای شأن و رتبه واحدی بوده و نمیتوانند از آنچه هستند تحول و تغیر پیدا كنند. که درباره آنها حضرت فرمودند: منهم سجود لایركعون و ركوع لاینتصبون و صافّون لایتزایلون و مسبحون لایسأمون. و ملائكه به این لحاظ در وجود خود ناقص بوده و كمالی را نمیتوانند به دست آورند و در وصف آنها فرمودهاند: اینها از اول آفرینش خود تا آخر عمرشان، بر یک حال بوده و خدا را پرستش میكنند به آنچه بر آن قرار داده شدهاند.
و گاهی ملک به معنی «جهت رابطه بین فعل و مفعول» به كار رفته که كارش اخذ از فعل و رسانیدن به مفعول است. و به هر دو این معنی ملک اطلاق شده است و منافات هم ندارد كه با وجود این معنی، ملک شخص باشد كه حیات دارد و دارای بال باشد. هریک به تعداد شؤون خود دارای بال باشند كه با آنها در جهت خدمت خود و امتثال امر پروردگار خود در طیران باشند. و نیز منافات ندارد كه به اعجاز صاحب معجزه به صورتهای خاصی ظاهر گردند؛ مانند جبرئیل كه به صورت دحیه یا اعرابی ظاهر میشد. که در واقع صاحب معجزه از اجزاء عنصری این عالم، بر هر هیئت و شكلی كه میخواهد آئینهای میسازد و در مقابل آن ملكی كه اراده فرموده قرار میدهد، پس آن ملک در آن آئینه ظاهر میشود و به سخن گفتن میپردازد.
این قسم ملائكه در تمامی مراتب سلسله طولیه قرار دارند. در روایت رسیده كه پارهای از ملائكه هستند كه یک شاخه ریحان از آن ملائکه بهتر است! ولی در رتبههای بالاتر از مرتبه ماده دهریه وجودشان مضمحل و متلاشی است. زیرا بر آنها حیث ربوبی و جهت فعل و مالكیت حق غلبه دارد. اما از مقام ماده دهریه تعین و تشخص پیدا میكنند و آثار و اعمال آنها ظاهر میگردد و از این جهت در حدیث رسیده كه ملائكه درک نمیكنند آن ذكری را كه مؤمن در دل خود خدا را به آن یاد میكند. و نیز در روایت است كه وقتی مؤمنین اجتماع میكنند و سرّی از اسرار فضائل آلمحمد؟عهم؟ را گفتگو میكنند، ملائكه از گرد آنها متفرق میشوند زیرا قابلیت استماع آن سرّ را ندارند!
در هر صورت مقام تبیّن و تشخص ملائكه از مراتب سلسله وجود، مرتبه ماده است. از این جهت بعد از جن شمرده می شوند و مرتبه جن مرتبه طبیعت است. پس به طور كلی هر روحانیتی كه بر هیئت محبوبهای باشد و بر او جهت ربی غالب باشد و مقتضای طبع او اصلاح در اكوان باشد و بر حسب مشیت اللّه جریان یابد و بین مقتضیٖ و مقتضیٰ ربط دهد، «روح علوی» نامیده میشود و محل رأسی از رؤوس مشیت مرضیه یا مسخوطه خداوند است و دست خدا است در اجراء امداد و فیوض بر قابلیتهای مستمده زمانی. نام چنین حقیقتی در اصطلاح قرآن و حدیث «ملک» است.
و این ملائكه به طور كلی بر دو دسته تقسیم میشوند: ملائكه كلی و ملائكه جزئی. یا ملائكه رئیس و اتباع. و قطب دائره همه آنها روحالقدس است كه حامل اسم الرحمن است و خدا به وسیله او بر عرش عالم روحانیات مستولی گردیده است.
و نظر به اینكه عرش عالم روحانیت كه مجمل فیوض الهیه از آن جاری است، چهار ركن دارد: ركن رزق، ركن حیوة، ركن موت و ركن خلق. حامل ركن رزق میكائیل است و در زیر فرمان او اعوانی هستند كه عدد آنها را خدا میداند که همه بر هیئت و بر صفت او میباشند و از این جهت اسم میكائیل بر همه آنها صادق است اگرچه ممكن است كه هریک اسم مخصوصی هم داشته باشند و این نوع ملائكه به سه دسته تقسیم میشوند: ملائكه جبروتی، ملكوتی و ملكی. باز به حسب نوع امداد و فیوض تقسیم میشوند و همچنین به حسب قابلیتهای مستمده در هر مرتبه هم تقسیماتی دارند.
و حامل ركن حیوة اسرافیل است و دارای اعوانی است به همانطور كه در مورد میكائیل عرض شد و اسم همه آنها اسرافیل است. حامل ركن موت، عزرائیل است و برای او هم اعوانی است كه اسم نوعی آنها عزرائیل است. حامل ركن خلق جبرائیل است و او را هم اعوانی است به همان قسم كه عرض شد و همه جبرائیل گفته میشوند.
گاهی تمام این ملائكه به اسم جنس آنها نامیده میشوند كه «روحالقدس» باشد زیرا همه ارواح مقدسه و صور منزهه متعالیه از مواد زمانی، و خالی از قوه و استعداد زمانی میباشند. در جبهه هریک اسمی از اسماء اللّه نوشته شده كه به آن اسم صعود و نزول نموده، همه كارهایش را به وسیله آن اسم به انجام میرساند، و امداد را جریان میدهد و فیوضات را به قابلیتهای مستعده میرساند. همان اسم، اسم اعظم خداست برای آن فیض و مدد، در همان مقام و رتبه، كه اگر خدا به آن خوانده شود اجابت الهی تخلف نخواهد كرد. آن ملک هم حیاتش و قوتش و قدرتش و قوامش به همان اسم است، خدا را به همان اسم تسبیح میكند و غذا و مددش به همان اسم است. این ملائكه هستند كه «ارواح علویه طیبه علیینیه» نامیده میشوند و در وصفشان فرموده: لایعصون اللّه ما امرهم. و هم من خشیته مشفقون. یخافون ربهم من فوقهم و یفعلون ما یؤمرون. لایستكبرون عن عبادته و لایستحسرون. یسبحون الّیل و النهار لایفترون.
این ملائكه ساكنان آسمانهای بالا و پایین بوده و حاملان جهات و شؤون مشیت و وسائط بین فعل اللّه و همه مفاعیل میباشند.
این ملائكه به حسب امكنه و مساكن، بر هر دسته آنها جهتی غلبه دارد كه نوع حیوة و قدرت و قوه و موت آنها بستگی به آن جهت غالب دارد؛ مثلاً ملائكهای كه از طبایع جوهریه مركبند و جهتی به خصوص بر آنها غالب نیست، برای آنها مرگ نیست تا وقتی كه نفخه صعق در صور دمیده شود. ولی پارهای از آنها بر كیان آنها نار جوهری غالب است و بر پارهای هواء جوهری و بر پارهای ماء جوهری و بر پارهای تراب جوهری غالب است اما چون اعراض جسمانیه در آنها نیست، اینها نیز به مرگ دنیاوی نمیمیرند و در تمام طول مدت دنیا و برزخ باقی هستند و تفكک و فساد دنیا و برزخ بر آنها عارض نمیگردد. مرگ این نوع ملائكه در بین النفختین است و محل دفن آنها طبایع غیبیه است. البته مراد از این ملائكه و این مرگ و محل دفن آنها و حشر آنها، در مورد ملائكهایست كه موكل به انسانها میباشند كه «مدبّرات» و «مقسّمات» و «معقّبات» و «حفظه» و «كتبه» و امثال اینها نامیده میشوند.
اما ملائكهای كه موكّل به جمادات و نباتات و حیوانات میباشند آنها ملازم رتبه خود آنها بوده و در اماكن و حدود خود حافظ اسمی هستند كه بر جبهه آنها نقش بسته است و باقی هستند به بقاء هر موجودی كه از اطراف وجود او خلق شدهاند. فناء آنها هم بستگی دارد به فناء وجود آن موجود. توضیح بیشتر از این به وقت و فرصت بیشتری نیازمند است و از آن معذورم. از همین جهت است كه عرصههای محشر و معادها مختلف است. پس معاد و محشر محمد و آلمحمد؟عهم؟ بالاترین معادها است و هیچكس در آن عرصه و محشر و معاد راه ندارد، بعد عرصه معاد و محشر انبیاء؟عهم؟ است و باز دیگری با ایشان در آن محشور نخواهد شد. بعد از آن عرصه معاد و محشر انسانها است. بعد عرصه معاد و محشر جن است، بعد عرصه معاد ملائكه، بعد حیوانات و بعد نباتات است.
بنابراین ملائكه موكل به نباتات مرگشان و محل دفنشان و حشر آنها همه در رتبه صافیترین مراتب عناصر است. زیرا نفس نباتی و روح نباتیت از صوافی عناصر تولید میشود. همانطور كه در فرمایشهای حضرت امیر؟ع؟ زیارت میكنیم. و چون معاد حیوانات در رتبه صوافی افلاک است زیرا نفس حیوانی مبدء پیدایشش بواطن و غیوب افلاک است كه عالم برزخ و مثال هم نامیده میشود، پس ملائكه موكل به حیوانات هم مرگشان و محل دفن و حشر آنها همان رتبه صوافی صوافی طبایع دنیوی میباشد.
اما ملائكه موكل به انسانها چون در عالم قدس و اطلاق میباشند و برای آنها تفكک و فساد نیست، زیرا اطراف موجودات اعلی هستند و بین فعل اللّه و مفعولهای بالاتری از سایر مفعولها قرار دارند، مرگشان و محل دفن آنها و محشر آنها همانطور كه عرض كردم از مراتب وجودی (فؤاد، عقل، روح، نفس، طبع، ماده، مثال، جسم) باطن مرتبه ماده و غیب آن و صوافی اخروی آن است. و به همین مقدار اكتفاء میكنم چون فرصت حقیر بسیار كم است و انشاءاللّه تعالی معذورم خواهید داشت.
در نامه دوم سؤال دیگری مطرح فرموده بودید در مورد حدیث شریف كساء كه پنج تن اهل كساء؟عهم؟ با فاطمه؟سها؟ معرفی میشوند و ابتداء به نام آن مخدره؟سها؟ میشود و از قول شخصی جهتی را ذكر فرموده بودید و فرموده بودید كه «آیا آن جهت و علت را در فرمایشات شیخ اوحد یا سید اجل اجل اللّه شأنه و روحی لهما الفداء زیارت كردهام یا نه؟»
عرض میكنم این جهت را كه نقل كرده بودید بنده ندیدهام ولی آنچه به خاطر دارم این است كه مقام فاطمه؟سها؟ نسبت به این حقایق مقدسه نسبت ظرف است به مظروف خود كه وعاء نامیده میشود و این مقام، حامل آن مقامات است و نسبت به آنها در حكم ظاهر و قشر آنها میباشد همانطوری كه كساء یعنی عباء برای آن بزرگواران حامل و وعاء و ظرف شد و آن عباء مبارک آنها را در برگرفت. و با این اجتماع خود، خبر از اتحاد نور و حقیقت و طینت خود دادند. مقام فاطمه۳ هم نسبت به مقامات سیزدهگانه دیگر حكم همان عباء را دارد. حضرت بقیة اللّه صلوات اللّه علیه و ارواحنا له الفداء و عجل اللّه تعالی فرجه هم در بیان اسم اعظم و نقش مقدس كه اشاره به مقامات خودشان فرمودهاند به طور زیر به این مقام و منزلت آن حضرت اشاره فرمودهاند و شیخ اوحد حدیثش را از والد بزرگوار خود مرحوم زینالدین نقل میفرمایند كه تیمناً در اینجا آن نقش را مینویسیم:
در این نقش شریف مقام فاطمه؟عها؟ همان الف منبسط است () كه فوق الفهای سهگانه قرار دارد و آن الفها اشاره به امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین؟عهم؟ است، البته باز توضیح بیش از این، نیازمند به وقت بیشتر و فرصت دیگر است.
امیدوارم از بركات این انوار مقدسه و دوستان كاملین ایشان، خدا حوائج دنیا و آخرت شما و ما و همه اخوان و اخوات ایمانی را برآورده فرماید، مشكلات و همّ و غم همه را برطرف نماید، زیارت اولیاء را نصیب گرداند.
اما راجع به حضرت رقیه زیارتی در دست نیست و میتوان آن حضرت را به زیارات امامزادگان زیارت نمود.
و السلام علیكم و رحمة اللّه و بركاته.