جستجو کردن
Close this search box.

وقتی مجالس در تشییعِ جنازه خلاصه می‌شود

مجالس جمع مجلِس به معنای محل‌های نشستن است. این واژه را امروزه برای جایگاه‌هایی استفاده می‌کنیم که مؤمنان در آن جمع می‌شوند. جایگاه‌هایی همچون مسجدها، حسینیه‌ها، تکیه‌ها. آنچه مرا به فکر فرو برد آن است که گاهی مؤمنان در تشییعِ جنازه‌ها بیشتر جمع می‌شوند. با خود اندیشیدم که معنای امروزیِ مجالس در تشییع جنازه متحقق می‌شود؛ نه در حسینیه‌ها. شاید میانگین افراد شرکت‌کننده در تشییع جنازه، بیشتر از مجالس عادی باشد.

 

شخص اگر عذری ندارد، بسیار بجاست که در تشییع جنازه شرکت کند؛ چراکه در احادیث ثواب‌های عظیمی برای میت و شرکت‌کننده ذکر فرموده‌اند. درباره این مطلب شکی نیست. این نوشتار به نکتة دیگری می‌پردازد؛ این نکته که: چرا آن مقداری که به تشییع جنازه اهمیت داده می‌شود، به حضور در مجالس اهمیت داده نمی‌شود؟

 

آیا می‌توان گفت حضور در مجالس عادی شده است و حضور در تشییع جنازه عادی نشده است؟ یا می‌توان چنین گفت که حضور در تشییع جنازه لِله است و حضور در مجالس – دیگر – لله نیست؟ یا بالعکس؟ یا اینکه شخصی به علت جهتی از جِهات و عذری از اَعذارِ غیر دینی به مجالس نمی‌آید؛ جهت‌هایی همچون طبیعت‌ها، منفی‌بافی‌ها، نگرش‌های ناصحیح، سوء ظن‌ها و… ولی در تشییع جنازه شرکت می‌کند چون گمان می‌کند در مقایسه با حضور در مجالس، مسئله بسیار عظیم‌تری است. مگر اشخاصی که در تشییع جنازه شرکت کرده‌اند، همان‌هایی نیستند که در مجالس می‌نشینند؟ و البته برای شخصی که به علت این نگرش‌های منفی حتی در تشییع جنازه شرکت نمی‌کند، باید متأسف بود. شايد هم در تشييع جنازه مسئله تسليت‌گويي به صاحب‌عزاست؛ ولي در آمدن به مجالس چنين مسئله‌اي نيست. راستي؛ گرفتاري‌ها را نبايد فراموش كنيم. براي به دست‌ آوردن نان حلال كسب واجب است.

 

انگیزه‌های شخصی به هیچ وجه مهم نیست؛ یعنی ابداً و اصلاً مهم نیست؛ یعنی به ما مربوط نیست. فقط به هدف‌ها، انگیزه‌ها، علت‌ها و جهت‌های دینی باید نمره داد: نمره مثبت یا نمره منفی. ازاین‌رو بیش از این اهدافِ شخصی را پی نمی‌گیریم. اگرچه معتقدم برای تقویت آمد و شد در مجالس، باید آنچه در مجالس مطرح می‌شود را واکاوی کرد: اینکه موضوع‌ها در قالب جدید عنوان می‌شود یا خیر؛ سخنران و گوینده و خواننده در زیبا سخن‌گفتن و زیباخواندن سعی می‌کنند یا خیر و به‌طور کلی مباحث مطرح‌شده جاذب و جذّاب هست یا خیر.

 

اين نوشتار در پي آن نيست كه بگويد حتماً بايد به حسينيه رفت. خير؛ اين نوشتار فقط در پي اثبات اين مشكل است نه در پي حل آن. ناگفته نماند كه نخستين خواننده نگارنده است: نفس خود را به تقوي‌الله امر مي‌كنم.

 

مولای کریم، حاج محمد کریم کرمانی اعلی الله مقامه، در کتاب گرانسنگ «فصل الخطاب» فقط یک‌باب درباره فضیلت تشییع جنازه ذکر فرموده‌اند: «باب فضل تشییع الجنازه و الدعاء للمیت» که فقط دو حدیث در آن مذکور است که البته هر کدام از این دو حدیث جای درنگ دارد؛ چراکه ثواب‌ها و نتیجه‌های مهمی برای شرکت‌کننده در تشییع جنازه ذکر فرموده‌اند؛ اما درباره «مجالس اهل ایمان» ده‌ها باب وجود. دارد. قبل از بررسی این ده‌ها باب، به نکته‌ای درباره مجالسمان اشاره می‌کنم:

 

مجالس ما، بحمدالله، جامع فضائل است. فضیلت نماز جماعت، فضیلت دیدار اِخوان ایمانی و ديدار خواهران ایمانی با خواهران ایمانی، فضیلت صله رحمِ ایمانی و صله رحم نسَبی و ظاهری، فضیلت آگاه‌شدن از حال برادران و خواهران ایمانی: وفات، مریضی، تنگدستی مادی و…، فضیلت ذکر فضائل و مناقب و مصائب اهل‌بیت علیهم‌السلام.

 

برای هر یک از این فضیلت‌ها چقدر حدیث است. درباره فضیلت نماز جماعت و احکام آن، هشتاد باب در کتاب مبارک «فصل‌الخطاب» وجود دارد و بیش از صد باب درباره نماز جمعه و عیدین: «باب فضل الجماعه، باب خصوص الجماعه فی الصبح و العشائیین، باب ترک الجماعه» و… .

 

درباره فضیلت زیارت مؤمنین و مؤمنات، ده‌ها حدیث است که در چند باب بیان فرموده‌اند: «باب زیاره المؤمنین، باب زیارة الاخوان و لو من مسیرة سنه، باب اجتماع الاخوان و لقائهم علی ذکر الله، باب کیفیة مجالسة الاخوان (آداب هم‌نشینی در مجالس)» و… . درباره صله رحم و آگاه‌شدن از حال برادران هم احادیث فراوانی وجود دارد.

 

درباره یکی از مهم‌ترین فضیلت‌ها که در مجالس ما مشهود است، احادیث فراوانی وجود دارد؛ به گونه‌ای که به سختی می‌توان به شماره درآورد. «تحصیل علم» و «تعلّم» و «ذکر فضائل، مناقب و مصائب» مسئله کوچکی نیست. آقای مرحوم، اعلی الله مقامه، ده‌ها باب درباره این مسئله ذکر فرموده‌اند: «باب فضل العلم، باب فرض طلب العلم، باب آداب طلب العلم، باب آداب التعلیم، باب استعمال العلم و العمل به، باب العلوم التی ینبغی طلبها، باب ثواب العالم و المتعلم» و… . و اگر شخصی بگوید که خود، به تنهایی به تحصیل علم می‌پردازم، «باب فضل العلم» و «باب مذاکرة العلم» را نادیده گرفته است.

 

باید قدر برادران ایمانی را دانست. اِخوان را اِخوان گفته‌اند چرا که خیانت نمی‌کنند. آن‌قدر جایگاه دوست، به‌ویژه دوستِ ایمانی، مهم است که روز قیامت جهنمیان در آرزوی داشتن دوست هستند و می‌گویند: فما لنا من شافعین «و لا صدیق حمیم». لفظ «برادر ایمانی» چنان عادی شده است که حروف الف‌با عادی است و حال‌ آنکه لفظ برادر ایمانی باید دهان‌‌گیر باشد. باید با ابهت بیان گردد. گویا باید جلد چهارم کتاب مبارک ارشادالعوام را باری دیگر مرور کرد. شاید بخش معرفی اخوان، به‌ویژه اِخوان ثقه و ایمانی در دل‌ها کم‌رنگ شده است.

 

همه آنچه درباره مجالسمان نوشتم یک‌طرف و تعریف و تمجیدی که حاج محمد کریم کرمانی، اعلی الله مقامه، از این مجالس فرموده‌اند، یک طرف. ایشان، این کامل دین، پس از ذکر این نکته که اِحیای ائمه، علیهم‌السلام در حقیقت با اِحیای امر ایشان متحقق می‌شود، نوشته‌اند (به این فرمایش باید به دید زنگ خطر و هشدار نگاه کرد):

 

«و احیای این بزرگوار (سیدالشهدا علیه‌السلام) به احیای امر او و ذکر فضایل اوست. نشنیده‌ای که فرمودند که هر کس بنشیند در مجلسی که احیای امر ما در آن می‌شود، دلش نمیرد در روز قیامت که همه دل‌ها مرده باشد. پس احیای ایشان به نشر امر و فضایل ایشان است. پس و لاقوة الا بالله ما از جمله این طایفه می‌باشیم؛ چراکه خداوند از فضل و رحمت خود در این زمان، ظهورِ امر اهل‌بیت، سلام الله علیهم، را به اسبابی قرار داده و ما ضعیفان را به رحمت ابتدائی خود (یعنی از جانب ما استحقاقی نیست)، از آن اسباب قرار داده. و الحمدلله آن‌قدر که از این ضعیفان این امر بروز می‌کند، از هیچ جای عالَم بروز نمی‌کند. فالحمدلله رب العالمین کما هو اهله و مستحقه علی ما مَنَّ علینا.

 

پس هر کس نصرت کند این ضعیفان را در اِحیای این امر، چنان است که ایشان را احیا کرده است و احیای ایشان، احیای کل مردم است. و همچنین هر کس سعی در خاموش‌کردن امر این ضعیفان کند، سعی در اِماته امر ایشان کرده است و من قتل نفساً بغیر نفس او فساد فی الارض فکأنما قتل الناس جمعیا. خود دانند. و سیعلم الذین ظلموا ایّ منقلب ینقلبون.» (ارشادالعوام، جلد سوم، صفحه سیصد و دوازده.)

 

تمام این نوشتار یک‌طرف و این سخن که «متأسفم؛ امشب فرصت ندارم که به حسینیه بیایم» یک‌طرف. در حقیقت این سخن، آب پاکی بر سر این مقاله می‌ریزد.