در ادامه قسمت قبل:
جايگاه زيد در فرمايش هاى بزرگان
زيد اسم كدام مرتبه از مراتب انسان است؟!
اگر بحث کمی علمی است با دقت بیشتر مطالعه فرمایید.
{آنچه در ادامه مىخوانيد، سخنان استاد معظم -حفظه اللّه- دربارهى مثال زيد و جايگاه آن در فرمايشهاى بزرگان است. اصل اين نوشته يك فايل صوتى است كه در آرشيو نگهدارى مىشود.}
زيد، اسم كلى براى ظهور كلى زيد است. و ظهور كلى زيد هم تمام مراتبى است كه در او بالفعل است درنظر گرفته مىشود و تمام لوازم آن مرتبه و خواص آن مرتبه همه منظور است. يعنى تمام مشخصات ظاهرى و باطنى در همهى مراتب او را ما درنظر مىگيريم و اسم زيد را براى آن ظهور كلى و مراتب كلى مىگوييم. حالا اين زيد اگر در هرمرتبهاى هست و در هرطبقهاى هست به حسب خودش است. و زيد چون مثَل است پس براى همهى مراتب قابل تطبيق است.
اين زيد در مقابل ساير اسماء جزئى زيد است مثل قائم، قاعد، راكع، ساجد، عالم، جاهل، سخى، بخيل و تمام اين صفاتى كه در مجموعهى يك شخص گفته مىشود، اينها در مقابل آن اسماء جزئيه است. »در مقابل« يعنى بالنسبه به آنها همه اطلاق دارد، عموميت و شمول دارد؛ ظهور كلى است در مقابل ظهورهاى جزئى.
نكتههايى درباره دو عبارت از مشايخ عظام
۱- قال شيخنا الاوحد -اعلى اللّه مقامه-: من عرف زيد قائم عرف التوحيد بحذافيره.
۲- قال مولانا الكريم -اعلى اللّه مقامه-: من عرف زيد قام قياماً عرف جميع اسرار الوجود.
{التذكرة فى علم النحو، چاپ جديد، ص ۸}
فرمودهى شيخ مرحوم: اين فرمايش براى شناخت رابطهى ذات است با ظهورات ذات كه اگر ما توانستيم ظهورات را بفهميم و نحوهى رابطهى ذات با ظهورات را دانستيم، آنگاه مىتوانيم مسائل توحيد را درك كنيم، تمام مسائل توحيد. چون تمام مسائل توحيد برگشت مىكند به ظهور حق تعالى. حالا يا ظهورات كلى يا ظهورات جزئى فرقى نمىكند. برگشت مىكند به ظهور حق تعالى. اگر بحث از ذات خداوند است يعنى معرفت ذات كه مىدانيم نه مقصود ذات غيبالغيوبى حق تعالى كه شناخته نمىشود بلكه ذات ظاهرهى بالصفات كه قابل شناخت است. اگر بحث از ذات مىشود، اگر بحث از صفات مىشود، اگر بحث از صفات ذاتيه مىشود -صفات ذاتيه هم به هردو معنايى كه در مكتب مطرح است- يا صفات فعليه يا صفات اضافيه يا{ر.ك: آموزشهاى دينى در مكتب استبصار؛ نخستين گام در دينداى، جلد ۳ }
افعال حق تعالى. بالاخره تمام مباحث توحيد مربوط مىشود به شناخت رابطه ذات با ظهور ذات و نحوهى ظهور ذات و اشتقاق اسماء از ظهور و بالاخره هرچه هست از مباحث مربوط مىشود به همين شناخت: ذات و ظهور ذات. چيز ديگرى نيست. يعنى هرچه معرفت داريم از ذات در رتبهى ظهور ذات است و به فرمودهى شيخ مرحوم، با تذييلات فؤادى (تحليلهاى فؤادى) ما واقف مىشويم بر مراتب اين ظهور و استفاده كردن معرفت ذات از اين راه.
پس »من عرف زيد قائم …« كه در اصطلاح صرف و نحو مبتدا و خبر است. درواقع زيد گزارش از ذات و قائم گزارش از ظهور است. چون قائم به قيام بستگى دارد و قيام به قامَ و قامَ به ذات بر پا نيست؛ عين ظهور و عين حدوث است كه حكما مباحثى دارند كه جايش همين جا است و از همين جا مىتوان به همهى مباحث رسيد.
فرمودهى آقاى مرحوم: اين كه فرمودهاند »من عرف زيد قام قياماً …«، اين به شناخت اقسام موجودات مربوط است البته به حسب مكتب شيخ مرحوم -اعلى اللّه مقامه- كه زيد گزارش است از وجود صانع -در مثَل-، قام وجود فعل صانع، كه صنَع در صانع و خلَق در خالق است و قياماً كه تأكيد فعل (قامَ) است گزارش است از مصدر، مصدر مطلق. اينها گزارش از شناخت اقسام موجودات است. وجودى كه تعبير از ذات است، ما يُعَبَّر عنه بالوجود كه شيخ مرحوم مىفرمايند، ما يعبّر عنه بالوجود به سه قسم تقسيم مىشود. وجود حقى، وجود مطلق و وجود مقيد. پس وجود فاعل و وجود فعل و وجود مصدر كه همان مفعول باشد (مفعول مطلق مراد است نه مفعولٌ به)، اينها سه قسم وجود است كه اين سه قسم وجود، با هم هيچگونه سنخيت ندارند، با هم هيچگونه اشتراك ندارند، اينها هركدام وجود جداگانهاى هستند، سه حقيقت جداگانه هستند كه در ابتداى كتاب نخستين گام توضيح دادهايم و كاملاً روشن كردهايم. پس فرق اين مثَل با آن مثل، تفاوت اين تعبير با تعبير شيخ مرحوم اين است كه آن فقط به شناخت ذات و ارتباط ذات با ظهور مربوط مىشود اينجا نه، اينجا تقسيمبندى وجودات است كه آقاى مرحوم تقسيمبندى مىفرمايند براساس مكتب شيخ مرحوم: سه نوع وجود و سه قسم وجود ما مىتوانيم تصور كنيم.
“زيد قائم” ازنظر مثل، سمبل مثَلها است. مبتدا و خبر و روشنكنندهى همين بحث است. »زيد قام قياماً« هم همينطور، اين هم درواقع سمبل مثلها است، هرمثلى ما بزنيم باز برگشت مىكند به همين مثل و اين مثل از همهى مثلها به ذهن نزديكتر است. البته اگر بخواهيم بحث ديگرى داشته باشيم، مثالهاى ديگر است. بحث ديگرى مثل آنكه بخواهيم بگوييم مراتب صفات چگونه است، مىگوييم: زيد قامَ مَشى و اسرَع. اينها اضافه مىشود و مربوط است به مراتب صفات. يعنى مراتب سرعت و مراتب مشى. اينها مراتب ظهورات زيد است و مترتب بر يكديگر است. يعنى حتماً سرعت قائم به مشى است، مشى قائم به قامَ است. مىشود مثلهاى مختلف دربارهى مباحث پيش بيايد. ولى اين دو تعبير، كليات دو مبحث است. دربارهى دو بحث كلى؛ يكى بحث توحيد و ديگرى بحث شناخت اقسام وجود. فرق اين دو تعبير با هم همين است.
زيد در مباحث توحيدى
به كار برده شدن مثال زيد توسط بزرگان، به حسب “مبنا” تفاوت دارد. مبناى مشايخ ما در توحيد، انسانشناسى و جهان شناسى در هرجايى به حسب مبناى مكتبى خودشان است و ديگران هم اگر به كار مىبرند آنها هم به حسب معناى مكتبى خودشان است.
البته ديگران مثال نزدهاند. اصلاً در اين وادى نيامدهاند و اين مخصوص بزرگان ما است. آنها اگر مثل مىزنند براى مباحث صرف و نحوشان مثل مىزنند. در تمام كتابهايشان به سراغ اين مثل اصلاً نرفتهاند و نتوانستهاند چنين تحقيقى داشته باشند. اين مثلها كه در توحيد و مباحث انسان و جهان شناسى آمده است درواقع مختص بزرگان ما است.
بر فرضى مثل زده باشند، آن كسى كه قائل به اين است كه مىشود ذات حق تعالى را شناخت؛ ذات غيب الغيوبى را شناخت و معرفت پيدا كرد؛ چون وجودش سارى در همهى موجودات است -مثلاً- و هرموجودى به حسب خودش حصهاى است از آن وجود، اين وقتى مىگويد زيدٌ قائم و مثل مىزند -آنها مثل نزدهاند؛ اگر هم مثل بزنند- براى شناخت خدا، او خيلى تفاوت دارد مرادش و مقصودش از زيد كه مثَل است براى ذات حق تعالى با آنچه شيخ مرحوم مىفرمايند مشايخ مىفرمايند. استفادهى ديگران از اين مثل در موارد جزئى و مباحث ادبى ممكن است باشد اما در مباحث اعتقادى ديده نشده كه اينها بخواهند از اين مثل استفاده كنند.
ادامه دارد