جستجو کردن
Close this search box.

مناظره اينترنتي

پیش نوشت: ۱- این صفحه یک وبلاگ شخصی است. مطالبی که در اینجا درج می شود نوشتارهای “معتقد” است. هدف این وبلاگ کپی کردن از متن کتب بزرگان نیست. چرا که کتاب ها در دسترس است و عزیزان می توانند مراجعه کرده و مطالعه کنند. این وبلاگ پیرامون مکتب وحی و کتاب های نوشته شده توسط بزرگان دین مطالبی (مقاله هاي پژوهشي و …) را در معرض دید علاقمندان قرار می دهد. ۲- برخی در نظرات خود ابراز داشته اند که به بخش های خاصی همچون پرسش و پاسخ مکتبی بپردازم. پرسش های خود را در حوزه اعتقادات و اخلاقیات و احکام مطرح کرده و چنانچه به تعداد قابل توجهی رسید جواب ها را ارائه خواهم کرد. لطفا در انتخاب پرسش مرا یاری کنید و برای انتخاب اولویت ها: خود شما پرسش را مطرح کنید.

——————————

مناظره اينترنتي!

يكي از فوايد اين صفحه مجازي آن است كه مي توان تبادل نظر كرد و  ممكن است هر  انديشه اي كه تبادل مي شود، پلك زدني باشد به راه راست كه راحت تر بتوان آن را ديد و حس كرد. در اين مدت، برخي از علاقمندان به مشايخ پرسش هايي را مطرح مي كردند و  با يكديگر از همين طريق ارتباط داشتيم.  گاهي اين پرسش و پاسخ ها به چند روز هم  مي رسيد. آنچه در ادامه خواهيد خواند، يكي از اين  گفتگوهاي سايبري است كه به تناسب نام آن را  “مناظره اينترنتي” گذاردم. در اين گفتگو، شخصي از آشنايان با شيخ و سيد مرحوم و دوستداران حاج محمد كريم كرماني  پرسش هايي را مطرح كرده و  من جواب هايي را ارائه كردم. اين شخص با نام مجازي “محقق” سؤال هاي خود را مطرح مي كرد. – اين گونه نامگذاري در اين گونه موارد مرسوم شده است!-. جواب هاي من برابر با پرسش هاي او است از اين جهت  مطالب اين گفتگو از همه جهت بيانگر مطلب نيست بلكه فقط جواب پرسش ها است و  در اين ميان ممكن است اصطلاحي نامأنوس و يا غير معمول (اصطلاح فقهي، اصولي و…) ذكر شده باشد. پرسش هاي محقق با نام “پيام” و جواب هاي من با نام “معتقد” مشخص شده است.

شروع مناظره: ابتدا چند پيام پي در پي و متشتت و مضطرب دريافت شد:

پيام ۱شما از برادرای میرزامحمد باقری هستی.درسته؟
اعتقادات شما چیه؟
نکنه فکر میکنین مولای ثانی ادعای نیابت حضرت حجت رو داشتن؟
اگه فکرتون اینه سخت در اشتباهید
اینم یادت نره که
حق با مثل شناخته میشه وباطل با جدل
پيام ۲
پس علت مخالفت شما با علمایی که
بنده در کرمان با ایشان آشنا شده ام چیست؟
چرا به جرگه این جماعت نمیپیوندید؟
اگر در اصول با هم مشترک هستید
چرا اجازه میدهید بینتان اینقدر
جدایی بیفتد؟
پيام ۳
این مطلبم بگم که شیخیه کتاب ارشادالعوام رو
در سنین کودکی فرا میگیرند
پيام ۴جسارتا مشرب شما از نظر فقهی
اخباریه یا اصولی؟
وآیا اجتهاد وعمل به مظنه را جایز میدانید؟
همچنین تفسیر قرآن به رای را که
توسط چند تن از مراجع عظام جایز شمرده شده
چگونه میدانید؟
پيام ۵همچنین در مورد علل اربعه
بودن ال محمد چه نظری دارید؟
خوشحال میشم راجع به این گونه
فضائل آل محمد نظر شما رو بدونم؟
معتقد: بسمه تعالي – سلام. راستش من شخصي را با نام ميرزا محمد باقري نمي شناسم. ادعاي نيابت خاصه را هم براي مولاي ثاني – كه نمي دانم منظور شما از مولاي ثاني كيست – ندارم. از آيات آفاق و انفس استفاده مي كنم – مثَل – و سعي مي كنم باطل جدلي برايم روشن باشد.
دليل جدايي از كساني كه شما آنها را ديده ايد، اين است كه آنها به “وحدت ناطق” معتقد هستند. و البته وحدت ناطق غير از “ركن رابع” است و دلايلي وجود دارد كه وحدت ناطق صحيح نيست.
و اما مشرب فقهي كه مي فرماييد، در بين شيعه سه نوع مشرب است: اخباريين، اصوليين و شيخيه. ان شاء الله از شيخيه راستين هستم. عمل به مظنه جايز نيست همچنان كه حاج محمد كريم كرماني در كتاب هاي اصولي خود به اين مطلب تصريح كرده اند. كتاب هايي همچون: القواعد، الفوائد، السوانح، شرح النتايج، علم اليقين و…. . به مسئله ي اجتهاد نيز با توجه به توضيح هاي آن بزرگوار در همين كتاب هاي مذكوره معتقد هستم. تفسير به رأي حرام است كه امام عليه السلام فرمود: من فسر القرآن برأيه فليتبؤ مقعده من النار. اما آنچه آن مراجع گفته اند، من تفصيلا نمي دانم كه چيست. علل اربعه بودن ائمه، از جمله فضائلي است كه بر مردم مخفي مانده است و از آن بويي نبرده اند و فقط در بين تابعين راستين مشايخ عظام اين گونه فضائل مطرح است.
فضائل ائمه عليهم السلام، طبق تقسيمي كه حاج محمد كريم كرماني در كتاب “رجوم الشياطين” ذكر كرده اند، دو قسمت است. فضائلي است ضروري و فضائلي است نظري. بحمد الله ما به فضائل نظري نيز معتقد هستيم.
بعد از ارسال اين جواب، پيام بعدي و البته با لحني مؤدبانه دريافت شد:
پيام ۶
اینکه میفرمایید:
وحدت ناطق غیر از “رکن رابع” است. دلایلی وجود دارد که وحدت ناطق صحیح نیست.
تقاضا دارم بیشتر توضیح دهید.
معتقد: آري، وحدت ناطق غير از “ركن رابع” است.
طبق تقرير حاج محمد كريم كرماني – صاحب رساله ركن رابع و كتاب ارشاد – از ركن رابع متوجه مي شويم كه در “ركن رابع” به دو قسمت تقسيم مي شود. يعني از دو جهت مي توان آن را بررسي كرد. يك قسمت مسئله “ولايت و برائت” است كه الحمد لله از اعتقادات راسخ ما است و توفيق داريم به اين اعتقاد و زير بنا تصريح هم داريم. در دعاها، زيارت ها، نمازها، اذان و اقامه كه: وَ اَنَّ وَليَّهُم وَلىُّ اللّه فَأُواليه وَ عَدُوَّهُم عَدُوُّ اللّه فَأُعادِيه. اين يك قسمت است. و يك قسمت شناخت نقبا و نجبا و آشنايي با مقامات و مناقب ايشان و به طور كلي “شناخت انسان كامل”. البته اين دو قسمت در حقيقت قسيم يكديگر نيستند بلكه در راستاي يكديگر قرار دارند. اگر حتي به فهرست جلد چهارم ارشاد العوام رجوعي داشته باشيد اين حقيقت روشن تر خواهد شد.
اما وحدت ناطق چيست؟ مي دانيم خلقت مراتبي دارد: ائمه، انبيا، نقبا و نجبا و عرصه ي ناقصين. طبق گفتار اشخاصي كه خود شما در كرمان با آنها آشنا شده ايد و قبلي هاي از ايشان، وحدت ناطق عبارت است “يكي دانستن مبدأ فيض در هر يك از اين مراتب، چه مبدء فيض از نظر تكوين و چه از نظر شرع ظاهر و بيان كردن حكم الهي”. ناطقي ها مي گويند: در هر يك از اين مراتب فقط يك ناطق وجود دارد و هر مرتبه اي از نقطه اي شروع مي شود و آن نقطه همان ناطق واحد است و دايره به همان نقطه ختم مي گردد كه خود آن ناطق باشد. و مثل مي زنند به اين كه ما اگر بخواهيم با پرگار مثلا دايره اي رسم كنيم، اول نقطه اي فراهم مي شود و بعد دايره از آن نقطه شروع و به همان هم ختم مي گردد. و دايره ي بعدي هم به همين طور، بنابراين فيض از غوث اعظم – عليه السلام – اول به يك پيغمبر در مرتبه ي پيغمبران مي رسد و او آن فيض را به ديگران مي رساند و او به فيض نطق مي كند يعني واسطه مي شود در فيوضات تكونيه، و در فيوضات تشريعيه هم كه او ناطق واحد است و ديگران بايد به اذن او نطق كنند. در مرتبه ي نقبا هم به همين طور يعني بايد يك نقيب وساطت كند و ناطق واحد باشد. در مرتبه ي نجبا هم به همين طور در رتبه ي ناقصان هم بايد يك نفر ناطق باشد و ديگران به اذن او روايت كنند و يا فتوا بدهند. اين واحد و يكي بودن ناطق در هر مرتبه، – از نظر آنها – واجب و لازم و حتم است.
پس آن‏ها معتقدند كه ناطق در جميع اين مراتب از مرتبه‏ى اصلى كسب فيض مى‏كند و آن ناطق مانند نقطه‏اى است كه در ابتداى دايره به وجود مى‏آيد و دايره به وسيله‏ى آن نقطه كامل مى‏شود ولى رجوعش باز به خود او است. ولى ما معتقديم كه لزوم وحدت ناطق، فقط شأن امام معصوم است و در مراتب ديگر لزومى ندارد كه واسطه‏ى فيض، واحد باشد بلكه مى‏شود كه متعدد باشند. مانند تعدد انبيا در يك زمان و يا تعدد نقبا و تعدد نجبا و تعدد راوى‏ها و فقها. و مثلى كه زده‏اند در واقع مغالطه است؛ زيرا مقام امام معصوم مانند منير است و تمام مراتب ديگر در حكم شعاع‏هاى آن مرتبه‏ى كلى است و مثل آن مانند سنگى است كه در آب مى‏اندازيم. پس از افتادن سنگ در آب، ابتدا موج اول به شكل دايره‏اى تشكيل مى‏شود و بعد ساير موج‏ها به شكل دايره‏ها بدون اين كه نقطه‏اى ابتداى آن‏ها باشد به وجود مى‏آيند. و معنى اين كه مى‏گويند در هر مقامى يك ناطق است چيست؟ چطور مى‏شود كه يك ناطق باشد و حال آن كه بعد از معصوم كلّى در مقام امامت، در مرتبه‏ى انبيا در يك زمان چند نبى و در مرتبه‏ى نقبا و نجبا هم كه تعدادشان براى ما معلوم نيست و در عرصه‏ى ناقصين هم چنين است. پس چگونه مى‏شود كه لازم باشد يك ناطق در هريك از اين مراتب باشد. اگرچه ممكن است در مرتبه‏اى يك وقتى يك ناطق باشد. اما در عرصه‏ى ناقصين چه كسانى ناطقند؟ فقهايى كه ثقه‏اند و آن كسانى كه فرمايش حضرت عسكرى عليه‏السلام شامل ايشان مى‏شود كه آن حضرت فرمود فاما من كان من الفقهاء صائناً لنفسه حافظاً لدينه مخالفاً على هواه مطيعاً لامر مولاه فللعوام ان‏يقلدوه.
در پايان مختصري از فرمايش يكي از مخالفين وحدت ناطق – نه ركن رابع – را متذكر مي شوم:
فرمود: بعد از آن كه انبيا متعدد باشند و يكى كافى نباشد در رعيت چطور مى‏شود امر منحصر به يكى باشد؟ اين امر مخصوص به ائمه‏ى ما است آن كه بايد يكى باشد قطب كلى حقيقى است و اقطاب اضافيه متعدد مى‏شود در هر عصرى دوازده نقيب هستند.
پيام ۷با تشکر از جواب شما
ولی نکته ای که به نظر حقیر میرسه
اینه که شما وحدت ناطق کرمانیها رو
نا صحیح معنی کردید اگر چه در مقامات
بالا به تصریح همه نیاز به وحدت ناطق هست
ولی در بین ناقصین مطلب شکل دیگری دارد.
این مطلب رو نویسنده ای در سایت الابرار
اینگونه توضیح میدهد که:
معرف واقعي آن علماي اعلام كتب و تصانيف آن بزرگواران است كه بالغ بر يكهزار و دويست جلد رساله وكتاب كوچك و بزرگ در علوم و فنون مختلفه اسلامي است.
و مخفي نماند همه كساني كه امروزه بنام شيخيه و پيروان مرحوم شيخ احمد احسائي (اع) معروفند منحصر به پيروان علمائي كه ذكر ايشان گذشت نبوده و گرايشهاي متعددي در اين مكتب صورت گرفته است مثلا جمعي صرفا از ميان علماي مذكور در اين مقدمه، بمرحوم شيخ احمد احسائي( اع ) و مرحوم حاج سيد كاظم رشتي (اع) اظهار علاقه مينمايند، و بعضي علاوه بر آن دو بزرگوار نسبت بمرحوم آقاي حاج محمد كريم خان كرماني (اع) نيز اظهار علاقه و پيروي ميكنند، و چه بسا كه هر گروه با گروه ديگر تفاوت نظرهائي هم داشته باشند و اينكه ما فقط در اينجا بذكر اسامي اين هشت نفر فقيه و عالم بزرگوار پرداختيم نه بجهت قرابت و خويشاوندي و علائق خانوادگي يا پدر و فرزندي است بلكه از اين جهت است كه بعقيده راقم اين سطور و دوستان و همفكران ما و فارغ از هر نوع تعصبي اين بزرگواران هر يك در زمان خود مناسب ترين مرجع براي خبر گرفتن از علم و حكمت و جهان بيني مرحوم شيخ احمد احسائي (اع) بودند. و اين عرض حقيرنه باين معني است كه لزوما همه آنها در علم و حكمت و علو مقام در درجه آن شيخ بزرگوار بودند بلكه ممكن است كه بعض از آنها بدرجه آن عالم رباني و حكيم صمداني نرسيده و راوي از او بودند و مقصود از اختصاص ايشان بذكر اينست كه ما در علماي هم عصرهر يك از آنها در سلسله شيخيه كسي را مقدم بر آنها نشناختيم كه جان حكمت و روح آن علم و معرفت و تعاليمي را كه شيخ پيام آور آن بود باندازه ايشان دريافته باشد.
معتقد: خوشحالم كه در پي فهمانيدن و فهميدن هستيد.
۱″-اگرچه در مقامات بالا به تصريح همه نياز به وحدت ناطق است”. سخن شما دليلي دارد؟ صحبت سر همين است كه لزوم وحدت ناطق را از در همه مراتب مي دانند و حال آن كه چنين نيست. در پيام قبلي جايگاه اعتقاد به اين گفتار را ذكر كردم.
۲- “ولی در بین ناقصین مطلب شکل دیگری دارد”. اين نظر حق است كه در ميان ناقصين و غير ناقصين – غير از ائمه عليهم السلام – در يك زمان يك ناطق نيست.
عبارتي كه از سايت الابرار نقل كرده ايد يك عبارت كوتاه است. شايد مناسب باشد كه به سخنان مدعي وحدت ناطق – محمد خان، پسر حاج محمد كريم كرماني – مراجعه داشته باشيد و به خصوص دلايلي كه ذكر كرده است ببينيد. شما تنها يك عبارت را ذكر كرده ايد، بايد عبارت هايي از كتاب هاي مرجع ايشان را ببينيد و بيابيد كه وحدت ناطق را چگونه معنا مي كنند. عبارت سايت الابرار عبارتي متشابه است. اين عبارت اصلا “وحدت ناطق نيست”. وحدت ناطق را شما چه ترجمه مي كنيد؟ مراد همان است. اگر هم مراد همان نيست پس لفظ ملعونه را انتخاب كرده اند.

پيام۸ سوالی داشتم؟
به نظرتون چرا در زمان شیخ احسایی سید مرحوم صامت بود؟
یا چرا حاج محمد کریم خان در برابر سید ادعای علم و فضیلت نمی کرد؟
آیا با دیدگاه شما سید مرحوم و حاج محمدکریم خان اقدام نا صحیحی کرده اند که خود را در برابر استاد خود هیچ و ناچیز قلمداد می کرده اند؟
و امر نشر فضائل محمد و آل محمد رو به دست استاد کامل خود سپرده اند؟
و سوال دوم اینکه
شخص شما چه کسی را به عنوان مرجع یا راوی ثقه قبول دارید؟
میزان شما جهت انتخاب او چه بوده است؟
آیا مرجع پیشین شما او را انتخاب کرده است؟
اساسا آیا مرجع پیشین در بین شاگردان خود کسی رابه مقلدین خود به عنوان افقه واعلم معرفی میکند یا نه؟
آیا بر مقلدین فرض میکند یا صرفا پیشنهاد می نماید؟
حال اگر در بین مقلدین کسی رجحان شخص توصیه شده را برسایر شاگردان مسلم نداند آیا جایزست که شاگرد دیگری از همان استاد پیشین را مرجع بگیرد.
حال اگر هر شخصی قرار باشد بین شاگردان استاد پیشین بدون توجه به توصیه های او مرجعی را برگزیند خلاف توصیه استاد عمل نکرده؟
اگر کرده که به گواه عقل سلیم مخطی است.
چرا که کسی که در جزیی ترین امور دینش متابعت از راوی ثقه ای نموده آیا سزاست که در چنین امر مهمی نظر وی را نادیده بگیرد؟
وخود سرانه از کس دیگری تقلید کند؟
واگر بفرمایید استاد به هیچ کدام از شاگردانش عنایت ویژه ای مبذول نداشته عرض می کنم دو حالت دارد یا ایشان کسی را مانند خود در بین شاگردان نمی شناختند یا تکلیف مقلدین خود را مشخص نکرده اند که البته حالت دوم خلاف رسم استاد وشاگردیست.
معتقد: از كجا و به چه سندي مي گوييد سيد اعلي الله مقامه صامت بودند؟ و به چه دليل و يا حتي مؤيدي مي نويسيد كه حاج محمد كريم كرماني صامت بودند؟! واقعا فكر نمي كردم اين گونه بنويسيد. كافي است به تاريخ نگاشتن كتاب هاي آنها مراجعه اي داشته باشيد. به كتاب بزرگ “فهرست كتاب هاي مشايخ عظام” مراجعه كنيد. چه رساله هاي عجيب و علمي اي كه سيد در زمان حيات شيخ ننوشتند. شيخ در ۲۱ ذيقعده ۱۲۴۱ از دنيا رحلت فرمود. رساله هايي از سيد در كتاب فهرست ذكر شده است كه تاريخ تحرير آنها در سال هاي حيات شيخ است . (ر.ك: فهرست ص ۲۸۸ الي ۳۵۹). حاج محمد كريم كرماني هم به همين گونه است. وفات سيد مرحوم در ۱۱ ذيحجه ۱۲۵۹ واقع شده است. در همان كتاب فهرست رساله هايي مي بيند كه تاريخش قبل از وفات ايشان است. اگرچه كم است ولي هست. گذشته از آن كه بعد از آن كه سيد مرحوم دو سال و نيم نزد شيخ درس خواندند، شيخ به ايشان فرمود: ولدي كاظم يفهم و غيره لايفهم و مطمئنا با گفتن اين سخن مراجعات به ايشان وجود داشته است. يا سيد مرحوم حاج محمد كريم كرماني را به ايران فرستاد و فرمود: به ايران مي روي درحالي كه به احدي از علماي ايران احتياج نداري. اينها چه چيزي را مي رساند؟! آيا اين صمت است يا نطق؟ بله. تعداد آن رساله ها كم است چون كمتر به ايشان رجوع مي شد اما دليل بر اين نيست كه “صامت” بودند. اگر هم بخواهيد توجيه كنيد و بگوييد آن رساله ها را در اواخر زندگي شيخ نگاشته اند پس معلوم مي شود ايشان در آن اواخر ناطق شده بودند، در اين حال باز مخالف با آموزه هاي وحدت ناطق خواهد بود و دو ناطق در يك زمان خواهند بود. و وقتي يك زمان دو ناطق امكان دارد بيشتر هم امكان دارد. – البته هر دو مي دانيم اين اعتراض مغالطه خواهد بود-.
۴-وقتي خود را تابع حاج محمد كريم كرماني معرفي مي كنم، ديگر نبايد از من از مرجع تقليد سوال كنيد! ديگر نبايد از راوي ثقه از من پرسش نماييد. مرجع تقليد ما در اين زمان امام عليه السلام است. وقتي شما دليل تقرير و تسديد كه يكي از مهم ترين دلايل است قبول كرديد، پي خواهيد برد كه در اين زمان هم كه ما به كتب اربعه مراجعه مي كنيم، به كتاب فصل الخطاب كبير و كتاب بحارالانوار و مستدرك مراجعه مي كنيم، زير نظر آقا بقية الله است. او در حقيقت مي فرمايد كه به اين كتاب ها مراجعه داشته باشيد. در مورد مشايخ عظام اعلي الله مقامهم، مشخص مي شود كه هر كدام در راه ايشان باقي ماندند و از آموزه هاي صحيح شيخيه منحرف نشدند، او مورد توجه قرار مي گيرد. شما چرا بعد از سيد مرحوم به دنبال گوهر و احقاقي ها و اسكويي ها نرفتيد؟ به دنبال حاج محمد كريم كرماني رفته ايد؟! هر دليلي بياوريد همان دليل براي پيروي از حاج محمد باقر طباطبايي بعد از حاج محمد كريم كرماني و تبعيت نكردن از وحدت ناطق پياده خواهد شد.
پيام ۹
شما در بیانات خود فرمودید
وقتي شما دليل تقرير و تسديد كه يكي از مهم ترين دلايل است قبول كرديد، پي خواهيد برد كه در اين زمان هم كه ما به كتب اربعه مراجعه مي كنيم، به كتاب فصل الخطاب كبير و كتاب بحارالانوار و مستدرك مراجعه مي كنيم، زير نظر آقا بقية الله است. او در حقيقت مي فرمايد كه به اين كتاب ها مراجعه داشته باشيد.
این مطلب صحیح است ولی آیا خود حضرت صاحب الامر نفرمودند
واما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواة حدیثنا
جایی نفرمودند رجوع به کتاب حدیث ما بکنید
واگر صرف رجوع به کتب اربعه بود که اینقدر
اختلاف مابین فرقه حقه شیعه نبود
پس تکلیف ما شناخت راوی حدیث است نه رجوع به کتب مبارک مذکور

حال سوال من اینست که مرحوم حاج محمد باقر طباطبایی
که از شاگردان بزرگ حاج محمد کریم خان بوده اند
در زمان ایشان رجوع به شخص ایشان به صورت خاص
مطرح بوده ؟
یا اینکه اگر کسی از پیروان ایشان به حاج محمد خان رجوع میکرده
میتوانسته چنین کند ؟چون وحدت ناطق یعنی پیروی از هر راوی ثقه ای.
پس انحصار اطاعت از حاج محمد باقر نمونه ای از وحدت ناطق است.
چرا که در زمان ایشان منطقی نبود که حتی احدی از شاگردانشان
در برابر امر ایشان مخالفت کنند یا نظری جدا از نظر ایشان داشته باشند.
با این حساب این خود وحدت ناطق نیست؟
اگر نیست پس چرا شما کسی جز ایشان را
در زمان خودشان به عنوان مولای خود ذکر نمیکنید؟

در پایان عرضه میدارم وحدت ناطق به این معنا نیست
که احدی از طلاب ومعممین حق صحبت در امور دینی را
نداشته باشند بلکه بدین معناست که در مسائل مختلف فیه
حکم افقه واعلم فقها اولی به سایرین است و اگر وحدت ناطق بدین شکل
وجود نداشته باشد که باعث تفرقه بین برادران می شود و تفرقه یعنی
عدم برادری و نادیده گرفتن تمام تعالیم آل محمد
انصافا اگر بزرگتری نباشد که همه او را تسلیم امر او را بکنند
باعث شقاق و چند دستگی نیست؟
معتقد: ظاهرا خود شما معنا و مفهوم و مصداق وحدت ناطق را درنيافته ايد. لطفا به كتاب فهرست مراجعه كنيد و صريحا بخوانيد كه وحدت ناطق را چگونه توضيح مي دهد.
اين كه نوشته ايد “در زمان حاج محمد باقر به طور خاص به ايشان مراجعه مي شد”. هنگامي اين امر صورت گرفت كه ايشان با موضوع وحدت ناطق روبرو شدند و گرنه قبل از آن به محمد خان نيز رجوع مي شد و خود حاج محمد باقر با او صميمي بودند – هر دو هم درس و شاگرد حاج محمد كريم كرماني بودند – بعد از جريان وحدت ناطق از طرف عده اي ديگر به محمد خان رجوع نشد.
نوشته ايد: “چون وحدت ناطق يعني پيروي از هر راوي ثقه اي”. دروغ است. وحدت ناطق اين نيست. تنها رجوع نبود وحدت ناطق مي گويد او مركز است. معناي وحدت ناطق را متوجه نشده ايد. اين حرف را (مركزيت در جميع شئون ) ما قبول نداريم وگرنه به راوي رجوع مي كنيم. ما به افقه مراجعه مي كنيم ولي باز هم افقه پيدا مي شود. (فوق كل ذي علم عليم). (اگر در پيام قبلي نگاشتم كه مرجع ما امام زمان است، بدين معني نيست كه وسايط را ناديده گرفته باشيم و راوي را در نظر نگيريم. خود رجوع به كتب اربعه رجوع به راوي است! چون راوي آنها را نقل كرده است. در كتاب هاي اصول حاج محمد كريم كرماني كه در چند پيام قبل نام بردم به اين موضوع از هر دو جهت – مرجع تقليد بودن امام و جايگاه راوي – پرداخته شده است و با هم منافاتي ندارد). اگر هم فقط به حاج محمد باقر رجوع مي كنيم به دليل آن است كه كسي ديگر اظهار نكرد. اگر اظهار مي كرد ما قبول مي كنيم. ما نمي گوييم منحصر به ايشان است اظهارش در ميان شاگردان حاج محمد كريم خان فقط توسط ايشان بود – اظهار علم صحيح كه در برابر وحدت ناطق ايستادگي كردند.- ممكن است اعلمي باشد اظهار علم نكند و اگر اظهار علم كند ما او را هم در رديف ايشان قرار مي دهيم.
با هم عرض مي كنم لُب مطلب را بچسبيد. رجوع به راوي ثقه مشكل نيست. رجوع به افقه و اعلم مشكل نيست. اگر رجوع كرديد باز افقه ديگري يافتيد به او رجوع كنيد. سخن در وحدت ناطق است نه مراجعه به راوي ثقه.
اجازه دهيد با شما يك شوخي هم بكنم: شما “محقق” هستيد يعني در پي بحث و بررسي و پژوهش. اما من “معتقد” هستم. يعني بحث و پژوهش و بررسي هايم را كرده ام به درجه ي اعتقاد قلبي رسيده ام. و وقتي به خود رجوع مي كنم فكر نمي كنم به خاطر يك اصطلاح كه مشهور است لا مشاحة في الاصطلاح از عده اي جدا شده باشم. بلكه وحدت ناطق يك مفهوم و مصداق خارجي دارد كه باعث شده از گروهي جدا شوم. لطفا و حتما به كتاب فهرست مراجعه كنيد و ببينيد اصطلاح وحدت ناطق را چگونه معنا مي كند. بياييم پرسش هايي نپرسيم كه سبب تكرار مكررات و ايضاح واضحات شود. پيروز باشيد.

پيام ۱۰با سلام-بنده هنوز به کتاب فهرست تالیف حاج ابوالقاسم خان ابراهیمی
دسترسی پیدا نکرده ام.انشالله پس از مطالعه بحث وحدت ناطق در این کتاب
مکاتباتم را با جنابعالی از سر خواهم گرفت.التماس دعا
معتقد: ان شاء الله پس از خواندن آن كتاب و همچنين كتاب هاي مرجع ديگر در اين باره، مطلب روشن خواهد شد و نيازي به ادامه مكاتبات نيست. متاسفانه فايل كامپيوتري كتاب مذكور را نداشتم و گرنه ارسال مي كردم.
در اينجا اين مناظره به پايان رسيد و موضوع مسکوت ماند و دیگر خبری از ایشان نشد و حتی فضايی که در آنجا پرسش و پاسخ داشتیم را ترک کرد.