غدير خم، سرزمين پر رمز و راز ولايت است. قطعه اي از زمين اما حقيقتا بخشي از بهشت. عُمرش طولاني است؛ به قِدمت عالم هاي ذرّ. اينجا، نقطه اعتدال است. به پس ماندگان تفريط بگوييد بتازند. به پيش رفته گان افراط بگوييد برگردند. متاع غدير را نه به كند رو مي دهند و نه به تند رو ارزاني مي كنند.
غدير همچون صاحبش در اعتدال است. اعتدال مي بخشد به هر نامعتدلي. اگر خواهان صعودي، راست و چپ بيراهه است: الطريق الوسطي هي الجاده. و اگر طالب نزولي، باز هم بسته به غدير است. بايد از غدير منحرف شد تا نزول كرد: باب ظاهره فيه الرحمه و باطنه من قبله العذاب. غدير از آنِ معتدلان است. عَدل حقيقي اينجاست. اگر به دنبال عدالت هستي در غدير مي يابي. عادل آن است كه به غدير آمده است. معتدل آن است كه غدير وجودش را انباشته است. غدير را چه به كج روي و بي فرهنگي. غير غدير، فرهنگي نيست؛ بي فرهنگي است. بگوييد دستور صريح خدا است: لا تقدموا بين يدي الله و رسوله.
بگوييد مگر بي خبرانند از آن همه قتيل در راه عدالت غدير. بگوييد مگر نمي دانند عِدل غدير عَدل است و اعتدال. بگوييد شايد بيدار شوند. غدير تبلور اعتدال و وحدانيت خالق است. غدير ترازوي سنجش معتدل از نامتعادل و سره از ناسره است. غدير؛ ميزان قويم آشكار، و پيدايي جمال كردگار، و سر به سر حق را مدار است. غدير با عدل و معتدل و اعتدال آميخته است. غدير را چه به بي “معرفتان” و كوته فكران؟.
بگوييد فرمان اكيد رسول الله است: امر رسول الله – في يوم الغدير – ان يُردّ من تقدّم منهم و يُحبَس من تأخر عنهم. غدير را چه به غدر و حيله و نيرنگ. بگوييد غدير با جغدكان ميانه اي ندارد. غم و غصه را چه نسبت به غدير و صاحب غدير. فرياد برآوريد كه ميان غدير و غول غوايتگر ارتباطي نيست؛ بگوييد حتي “غين” غدير از جنس “غين” غدر و غوايت نيست. بگوييد حتي “عين” عمري همسايه “غين” غدير نيست. اما غدير با غل و زنجير ميانه اي دارد. غدير با غائب و غيبت و غربت نسبتي دارد.
غدير يك بركه نيست. اقيانوسي است كه آبشخور جهان است. و اين اهل است كه در اين بحر عميق غوطه- – ور خواهد شد. غدير همان مائي است كه اسقيناهم ماء غدقا. ماء است و داراي اعتدال كه مايه حيات شده است. آن حيات ايماني كه اگر نباشد روز حشر هم شخص ميت است: “و لا يحيي”. و اينها همه از اعتدالش است. نامعتدل بايد خود را معتدل سازد وگرنه غدير را هم نامتعادل خواهد ديد. عمر عمري ها نامعتدل بود. او به صاحب غدير بخ بخ مي گفت و به سگ نفسش چخ چخ مي گفت كه دور شود از حريم غدير. غدير را با آن راه هاي نامتعادل سنگلاخِ سياه و تيره كه روح آدمي را مي سايد ميانه اي نيست.
مهدي؛ همان كه پيامبران و پيروان راستين ايشان در انتظار او بودند و هستند و در غدير معرفي شد، شاخص اعتدال و عدالت است. مهدي و عدل و عدالت و اعتدال و غدير يكي هستند. بگوييد تفكر كنند كه در حق صاحب عدالت، صاحب غدير رسول خدا (ص) چه فرمود؟: الا ان خاتم الائمة منا القائم المهدي. الا انه الظاهر علي الدين. الا انه المنتقم من الظالمين. الا انه فاتح الحصون و هادمها. الا انه غالب كل قبيلة من اهل الشرك و هاديها. الا انه المدرك بكل ثار لاولياء الله. الا انه الناصر لدين الله. الا انه الغَرّاف من بحر عميق.
الا انه يَسِم كلَ ذي فضل بفضله و كل ذي جهل بجهله. الا انه خيَرة الله و مختارُه. الا انه وارث كل علم و المحيط بكل فهم. الا انه المخبر عن ربه عز و جل و المشيّد لامر آياته. الا انه الرشيد السديد. الا انه المفوض اليه. الا انه قد بشّر به من سلف من القرون بين يديه. الا انه الباقي حجة و لا حجة بعده و لا حق الا معه و لا نور الا عنده. الا انه لا غالب له و لا منصور عليه. الا و انه ولي الله في ارضه و حَكَمه في خلقه و امينه في سرّه و علانيته.
آگاه باشید البتّه! آخرین امام زمان قائم “مهدی” است.آگاه باشید او یاری کننده دین خداست. آگاه باشید او انتقام گیرنده از ستمکاران است. آگاه باشید او گشاینده دژهای استوار و ویرانگر قلعههای مستحکم است. آگاه باشید او نابود کننده طوایف مشرک است. آگاه باشید او منتقم خونهای ناحق ریخته اولیاء خداست. آگاه باشید او حامی دین خداست. آگاه باشید او جرعهنوش دریای ژرف حقایق و معانی است. آگاه باشید او معرِّف هر صاحب فضیلتی است به برتریش و هر نادان بی فضیلتی است به نادانیش. آگاه باشید او برگزیده خدا و منتخب پروردگار عالم است. آگاه باشید او وارث همه دانشها و محیط به همه علوم است. آگاه باشید او خبر دهنده شئون خداوند و مراتب ایمان است.
آگاه باشید او رشید و رهسپار صراط مستقیم و استوار است. آگاه باشید او آن کسی است که امور خلایق به او واگذار شده است. آگاه باشید او آن کسی است که گذشتگان به ظهور وی بشارت دادهاند. آگاه باشید او حجّت پایدار خداوند است که حجّت دیگری بعد از او نیست؛ زیرا حقّی نیست، که با او نباشد و نوری نیست که همراه او نباشد. آگاه باشید اوست آنکه کسی بر او پیروز نمیشود و کسی را در برابر او نصرت نتوان کرد.آگاه باشید که او ولّی خداست در گستره زمین و فرمانروای حق است در میان خلایق و امین خداست در پیدا و پنهان.
اقيانوس غدير از اعتدال موج مي زند؛ جايي براي اعوجاج نيست. تا ظلمت غالب نيامده، قالب بايد زد قلب را به قالب معتدل غدير.
بگوييد هشدار ائمه اطهار است: المتقدم لهم مارق و المتأخر عنهم زاهق و اللازم لهم لاحق. غدير، نمرقه وسطي است. نحن النمرقة الوسطي التي بها يلحق التالي و اليها يرجع الغالي. غدير را چه به بي خردي و انحراف. قال علي (ع): انا و اصحابي لا شرقيون و لا غربيون. جريان غدير در آن گرماي تن سوز واقع شد تا بگويد كه در حرارت جانگداز انحراف هم بايد به غدير متمسك شد. در آن گرماي طاقت فرسا انجام شد تا بگويد كه در سرماي زمستان دين هم بايد در غدير خم گرم شد. گرماي غدير معتدل است. اگرچه براي تن ضعيف كه به آن وطن لطيف انسي ندارد گرانبار و دشوار است.
به سوفسطائيان بگوييد شتاب كنند. به صوفيان و وحدت وجوديان بگوييد برگردند. به اهل ظاهر و قشريون بگوييد كجايند. به اهل باطن و باطن گرايان بگوييد بيايند. كجايند مقصّرين در حق علي (ع)؟ بگوييد از قافله عقب مانده اند. به كجا رفته اند غاليان و علي اللهيان؟ بگوييد بيراهه رفته اند.
به پس ماندگان مسيحي و يهودي بگوييد بتازند. به پيش رفته گان بابي و بهائي بگوييد برگردند. به عقب ماندگان اخباري بگوييد شتاب كنند. به پيش رفته گان اصولي بگوييد برگردند. فرياد زنيد كه شايد پس ماندگان احقاقي و اسكوئي بيدار شوند. بخروشيد كه شايد جلوافتادگان ناطقي توقف كنند.
زاويه دار شدن با غدير، ابتداي غدر است و غوايتگري. بگوييد پژواك “من حيث التابعية” (۱) عالم گير شده است؛ معتدل شويد. به خداي قدير سوگند كه غدير را معتدلان دريافتند و نامعتدلاني كه دم از غدير مي زنند در حقيقت در پي سعير مي دوند و حال آن كه خود بي خبرند.
غدير همچون صاحبش در اعتدال است. اعتدال مي بخشد به هر نامعتدلي. اگر خواهان صعودي، راست و چپ بيراهه است: الطريق الوسطي هي الجاده. و اگر طالب نزولي، باز هم بسته به غدير است. بايد از غدير منحرف شد تا نزول كرد: باب ظاهره فيه الرحمه و باطنه من قبله العذاب. غدير از آنِ معتدلان است. عَدل حقيقي اينجاست. اگر به دنبال عدالت هستي در غدير مي يابي. عادل آن است كه به غدير آمده است. معتدل آن است كه غدير وجودش را انباشته است. غدير را چه به كج روي و بي فرهنگي. غير غدير، فرهنگي نيست؛ بي فرهنگي است. بگوييد دستور صريح خدا است: لا تقدموا بين يدي الله و رسوله.
بگوييد مگر بي خبرانند از آن همه قتيل در راه عدالت غدير. بگوييد مگر نمي دانند عِدل غدير عَدل است و اعتدال. بگوييد شايد بيدار شوند. غدير تبلور اعتدال و وحدانيت خالق است. غدير ترازوي سنجش معتدل از نامتعادل و سره از ناسره است. غدير؛ ميزان قويم آشكار، و پيدايي جمال كردگار، و سر به سر حق را مدار است. غدير با عدل و معتدل و اعتدال آميخته است. غدير را چه به بي “معرفتان” و كوته فكران؟.
بگوييد فرمان اكيد رسول الله است: امر رسول الله – في يوم الغدير – ان يُردّ من تقدّم منهم و يُحبَس من تأخر عنهم. غدير را چه به غدر و حيله و نيرنگ. بگوييد غدير با جغدكان ميانه اي ندارد. غم و غصه را چه نسبت به غدير و صاحب غدير. فرياد برآوريد كه ميان غدير و غول غوايتگر ارتباطي نيست؛ بگوييد حتي “غين” غدير از جنس “غين” غدر و غوايت نيست. بگوييد حتي “عين” عمري همسايه “غين” غدير نيست. اما غدير با غل و زنجير ميانه اي دارد. غدير با غائب و غيبت و غربت نسبتي دارد.
غدير يك بركه نيست. اقيانوسي است كه آبشخور جهان است. و اين اهل است كه در اين بحر عميق غوطه- – ور خواهد شد. غدير همان مائي است كه اسقيناهم ماء غدقا. ماء است و داراي اعتدال كه مايه حيات شده است. آن حيات ايماني كه اگر نباشد روز حشر هم شخص ميت است: “و لا يحيي”. و اينها همه از اعتدالش است. نامعتدل بايد خود را معتدل سازد وگرنه غدير را هم نامتعادل خواهد ديد. عمر عمري ها نامعتدل بود. او به صاحب غدير بخ بخ مي گفت و به سگ نفسش چخ چخ مي گفت كه دور شود از حريم غدير. غدير را با آن راه هاي نامتعادل سنگلاخِ سياه و تيره كه روح آدمي را مي سايد ميانه اي نيست.
مهدي؛ همان كه پيامبران و پيروان راستين ايشان در انتظار او بودند و هستند و در غدير معرفي شد، شاخص اعتدال و عدالت است. مهدي و عدل و عدالت و اعتدال و غدير يكي هستند. بگوييد تفكر كنند كه در حق صاحب عدالت، صاحب غدير رسول خدا (ص) چه فرمود؟: الا ان خاتم الائمة منا القائم المهدي. الا انه الظاهر علي الدين. الا انه المنتقم من الظالمين. الا انه فاتح الحصون و هادمها. الا انه غالب كل قبيلة من اهل الشرك و هاديها. الا انه المدرك بكل ثار لاولياء الله. الا انه الناصر لدين الله. الا انه الغَرّاف من بحر عميق.
الا انه يَسِم كلَ ذي فضل بفضله و كل ذي جهل بجهله. الا انه خيَرة الله و مختارُه. الا انه وارث كل علم و المحيط بكل فهم. الا انه المخبر عن ربه عز و جل و المشيّد لامر آياته. الا انه الرشيد السديد. الا انه المفوض اليه. الا انه قد بشّر به من سلف من القرون بين يديه. الا انه الباقي حجة و لا حجة بعده و لا حق الا معه و لا نور الا عنده. الا انه لا غالب له و لا منصور عليه. الا و انه ولي الله في ارضه و حَكَمه في خلقه و امينه في سرّه و علانيته.
آگاه باشید البتّه! آخرین امام زمان قائم “مهدی” است.آگاه باشید او یاری کننده دین خداست. آگاه باشید او انتقام گیرنده از ستمکاران است. آگاه باشید او گشاینده دژهای استوار و ویرانگر قلعههای مستحکم است. آگاه باشید او نابود کننده طوایف مشرک است. آگاه باشید او منتقم خونهای ناحق ریخته اولیاء خداست. آگاه باشید او حامی دین خداست. آگاه باشید او جرعهنوش دریای ژرف حقایق و معانی است. آگاه باشید او معرِّف هر صاحب فضیلتی است به برتریش و هر نادان بی فضیلتی است به نادانیش. آگاه باشید او برگزیده خدا و منتخب پروردگار عالم است. آگاه باشید او وارث همه دانشها و محیط به همه علوم است. آگاه باشید او خبر دهنده شئون خداوند و مراتب ایمان است.
آگاه باشید او رشید و رهسپار صراط مستقیم و استوار است. آگاه باشید او آن کسی است که امور خلایق به او واگذار شده است. آگاه باشید او آن کسی است که گذشتگان به ظهور وی بشارت دادهاند. آگاه باشید او حجّت پایدار خداوند است که حجّت دیگری بعد از او نیست؛ زیرا حقّی نیست، که با او نباشد و نوری نیست که همراه او نباشد. آگاه باشید اوست آنکه کسی بر او پیروز نمیشود و کسی را در برابر او نصرت نتوان کرد.آگاه باشید که او ولّی خداست در گستره زمین و فرمانروای حق است در میان خلایق و امین خداست در پیدا و پنهان.
اقيانوس غدير از اعتدال موج مي زند؛ جايي براي اعوجاج نيست. تا ظلمت غالب نيامده، قالب بايد زد قلب را به قالب معتدل غدير.
بگوييد هشدار ائمه اطهار است: المتقدم لهم مارق و المتأخر عنهم زاهق و اللازم لهم لاحق. غدير، نمرقه وسطي است. نحن النمرقة الوسطي التي بها يلحق التالي و اليها يرجع الغالي. غدير را چه به بي خردي و انحراف. قال علي (ع): انا و اصحابي لا شرقيون و لا غربيون. جريان غدير در آن گرماي تن سوز واقع شد تا بگويد كه در حرارت جانگداز انحراف هم بايد به غدير متمسك شد. در آن گرماي طاقت فرسا انجام شد تا بگويد كه در سرماي زمستان دين هم بايد در غدير خم گرم شد. گرماي غدير معتدل است. اگرچه براي تن ضعيف كه به آن وطن لطيف انسي ندارد گرانبار و دشوار است.
به سوفسطائيان بگوييد شتاب كنند. به صوفيان و وحدت وجوديان بگوييد برگردند. به اهل ظاهر و قشريون بگوييد كجايند. به اهل باطن و باطن گرايان بگوييد بيايند. كجايند مقصّرين در حق علي (ع)؟ بگوييد از قافله عقب مانده اند. به كجا رفته اند غاليان و علي اللهيان؟ بگوييد بيراهه رفته اند.
به پس ماندگان مسيحي و يهودي بگوييد بتازند. به پيش رفته گان بابي و بهائي بگوييد برگردند. به عقب ماندگان اخباري بگوييد شتاب كنند. به پيش رفته گان اصولي بگوييد برگردند. فرياد زنيد كه شايد پس ماندگان احقاقي و اسكوئي بيدار شوند. بخروشيد كه شايد جلوافتادگان ناطقي توقف كنند.
زاويه دار شدن با غدير، ابتداي غدر است و غوايتگري. بگوييد پژواك “من حيث التابعية” (۱) عالم گير شده است؛ معتدل شويد. به خداي قدير سوگند كه غدير را معتدلان دريافتند و نامعتدلاني كه دم از غدير مي زنند در حقيقت در پي سعير مي دوند و حال آن كه خود بي خبرند.
اي قوم به كج رفته؛ كجاييد كجاييد ميزان كه غدير است؛ بياييد بياييد.
والسلام
۱۸ ذي الحجه الحرام ۱۴۳۱ – آذرماه ۱۳۸۹
۱۸ ذي الحجه الحرام ۱۴۳۱ – آذرماه ۱۳۸۹
—————————————
۱- “من حيث التابعية” اشاره است به فرمايش شيخ احمد احسائي كه مرقوم فرمود: “لايتطرق في كلماتي الخطاء من حيث التابعية” (در كلمه هاي من خطا راهبر نيست از جهت تبيعيت من). به اين معنا كه آنچه مي گوييم از ائمه -عليهم السلام – است.
بازدید ۲۰۹