جستجو کردن
Close this search box.

ظهور (۲) – دجــــال

فرمایش مولای بزرگوار – اعلی الله مقامه –

درباره شخصیت دجـــــــال

امیدوارم مقاله‌ای را که با عنوان «ظهور (۱)» نوشته‌ام خوانده باشید. در آن مقاله، به طور مختصر به بررسی شخصیتی با نام «دجال» پرداختم. در ادامه مبحث ظهور، این شخصیت را مورد مطالعه بیشتر قرار می‌دهیم. نوشته‌ای از مولای بزرگوار، عالم ربانی حاج محمد باقر شریف طباطبایی – اعلی الله مقامه –، در دست است که در پاسخ به پرسشی درباره دجال مرقوم فرموده‌اند. پرسش را مرحوم محمد هاشم محمدی نائینی مطرح کرده است. عین پرسش او را نقل می‌کنم:

«خروج دجال نزدیک است نوعاً یا نه؟ العالم یعلم ذلک من الایات و العلامات الظاهرة و الاتصالات و الانفصالات التی هی لدیه باهرة و به چه قاعده‌ای ادعای خدایی می‌کند؟ و آنچه درباره او از ائمه اطهار – سلام الله علیهم – وارد شده، به طوری است که متبادر به اذهان ما است و همین چشم‌های ما می‌بیند؟ از خری که می‌آورد و دو کوه جهنم و بهشتی که همراه دارد و اینکه چشمش در میان پیشانی او است و یک چشم دارد و بر پیشانی او نوشته «هذا کافر حقاً» و سایر چیزهای دیگر که در احادیث به او نسبت داده شده؟ یا معنی دیگر دارد؟ و همه آنها یا بعضی از آنها طوری دیگر است؟ و آیا مسخّر کردن او مردم را به جبر و زور است و مردم در اطاعت او مجبورند؟ یا آنکه به طور استدلال مردم را دعوت می‌کند و مردم به طور اختیار به او می‌گروند.

مولای بزرگوار – اعلی الله مقامه – در روز ۲۱ ماه جمادی الاول سال ۱۲۹۳ قمری به این پرسش پاسخ عنایت می‌فرمایند. متن کامل این پاسخ را در ادامه به دقت مطالعه فرمایید.

نکته: عنوان‌بندی در متن اصلی پاسخ نیست و برای روشن‌تر شدن بحث الحاق شده است.

———————————

وقت آشکار شدن دجال

چون‌که خروج دجال – لعنه الله – از علامات حتمیه ظهورِ امام – علیه السلام – است – عجل الله فرجه –که هشت ماه قبل ازظهور خروج می‌کند، وقت آن را خداوند عالم – جل شأنه – مخفی داشته مانند وقت ظهور بدون تفاوت. و وقت آن را هر کس خبر دهد، دروغگو است. چنانکه ائمه – علیهم‌السلام – خبر داده‌اند و فرموده‌اند کذب الوقاتون [وقت تعیین کنند‌گان دروغ می‌گویند] و اگر هم عالِمی بتواند حدس بزند از بعضی علامات، نباید بگوید تا مؤمنین در کل وقت و حین منتظر باشند و ثواب انتظار که اعظم از همه ثواب‌ها است به ایشان برسد.

چگونه دجال ادعای خدایی می‌کند؟

و اما قاعده ادعای خدایی او، قاعده ادعاهای صوفیه و مرشدین است که به قواعد علمیه به بعضی از متشابهات متمسک می‌شوند.

بررسی تفصیلی احادیثی که درباره دجال است

اما آنچه در اخباردرباره او وارد شده، بعضی از آنها داخل حتمیات است که باید بدون تأویل ظاهر شود. مانند آمدن خودش و خرش. و بعضی داخل حتمیات نیست و می‌شود که بدائی در آن پیدا شود. مانند کیفیات جزئیه حالات او. و بعضی قابل تأویل نیست مانند وقت خروج او هشت ماه قبل از ظهور. و بعضی قابل تأویل است مانند نوشته پیشانی او که خط ظاهری نیست که نسخ یا شکسته باشد بلکه خطی است که اهل حق تماماً می‌خوانند آن را اگرچه بعضی ملا نباشند و اهل باطل نمی‌توانند بخوانند اگرچه بعضی از آنها ملا باشند. همین قدر بدانید که چون خروج او را از علامات حتمیه ظهور قرار داده‌اند، امری نیست که محل اشتباه باشد یقیناً؛ چراکه اگر محل اشتباه باشد، ثمره‌ای در قرار دادن حتمیت، مترتب نیست.

دجال را شناخته خواهد شد و امرش مشتبه نمی‌ماند

پس چون امر واضحی است که اهل حق به آن واسطه هدایت می‌یابند و اتمام حجت می‌شود بر اهل باطل، نباید تشویشی از برای شما باشد که به چه‌طور تمیز دهیم او را. چنانکه امر ظهور، محل اضطراب «مفضل» شد در حین بیان حضرت صادق – علیه السلام -. پس آن حضرت فرمودند: آیا می‌بینی آفتاب را که در صُفه افتاده؟ عرض کرد: بلی. فرمود: واللهِ امر ما واضح‌تر است از این آفتاب. پس مفضل آرام گرفت. پس شما هم آرام داشته باشید که واللهِ امر الهی با امر شیطانی در همه اعصار و همه مقامات، مانند روز و شب است: فهل یستوی الظلمات و النور و الظل و الحرورتا آخر آیه.

دجال چگونه مردم را تسخیر می‌کند؟

و اما تسخیر او – لعنه الله – به قهر و غلبه نیست به طوری که مردم نتوانند تمیز دهند. اگرچه غلبه ظاهری دارد مانند سایر ظَلَمه که به مؤمنین اذیت می‌رسانند و بسا آنکه بعضی از ایشان را بکشد ولکن طوری نیست که تسخیر کند مردم را که بدون اختیار مطیع او شوند. حاشا که چنین باشد و خداوند قهار، قاهرتر از این است که کسی بتواند در ملک او تسخیر کند کسی را که بدون اختیار، مردم تمکین او کنند. و هر کس هر قدر تسخیر عظیم داشته باشد، تسخیر او عظیم‌تر از تسخیر شیطان، سرکرده ایشان، نیست. و واللهِ او نمی‌تواند تسخیر کند احدی را به طوری که امر الهی بر او مشتبه شود. و خداوند عالم – جل شأنه – قادرتر و قاهرتر و رئوف‌تر و رحیم‌تر و هادی و راه‌نماینده‌تر از این است که امر خود را در هر عصری از اعصار مشتبه گذارد و هر کس به چنین خدایی اعتقاد نداشته باشد، قائل به توحید حقیقی نیست و کافر حقیقی است؛ اگرچه در لباس مؤمنین درآمده باشد و کسی که به چنین خدایی معتقد است، از ماسوای او باک ندارد. پس حالِ اهل حق در هر زمانی، حال اهل حق این زمان است که مشاهده می‌کنید که با دلیل و برهانِ واضحِ ظاهر، بیان مطلب حق خود را می‌کنند بدون تفاوت و حال اهل باطل در هر زمانی، حال اهل باطل در همین زمان است که مشاهده می‌کنید که به بعضی از متشابهات تمسک می‌جویند و سخنی می‌گویند و اهل غرض و مرض به جهت اغراض و امراض خودشان، امر ایشان را قبول می‌کنند بدون تفاوت.  و این است تقدیر الهی در هر زمان و مکان و هر مقام: لن تجد لسنة الله تبدیلاً و لن‌تجد لسنة الله تحویلا  و لا حول و لا قوة الا بالله و ما کنا لنتهدی لولا ان هدانا الله.