هورقلیا
و دنیای پُست مدرن
چند نکته
درباره آنچه این روزها میشنویم
آیا
احساس میکنید که دنیا دگرگون شده است؟ امروز هر کجا سخن از ظهور است. امروز هر
شخصی اندیشه ظهور دارد. اما به چه قیمتی؟ به قیمت ناراحت کردن صاحب ظهور؟ امروز
سَرها بر گردن میچرخد و دنبال سِرها است. میخواهد نشانی از علامتهای ظهور
بیابد. بر هر اتفاقی لحظهای مکث میکند؛ آیا این علامت ظهور است؟ باز سر به حرکت
میآید و باز به دنبال نشانهای دیگر است. آنقدر از ظهور میدانیم که یک لیوان
چایخوری از اقیانوس. دانشآموز کلاس اول دبستان، هرگز نمیتواند تصور کند که در
کتاب هدایة الصبیان چه نوشته شده است و من هرچه تمرکز میکنم نمیتوانم ظرایف کتاب
ارشادالعوام را دریابم.آن وقت چگونه میتواند این بشر ناقص، به کمال عالَم پی
ببرد؟ چگونه میتواند حقیقت ظهور را دریابد؟ چگونه میتواند هورقلیا را احساس کند؟
آری؛ اگر در آن قرار گرفت، آن وقت است که اجباراً میفهمد و قهراً درک میکند و
این اجبار، غیر از جبر اجتماعی است. این اجبار، اقتضای عالَم است که بر اهلش تأثیر
میگذارد. اینک که ظهور انجام نشده است، آیا نباید محتاط بود و در گفتار درباره
ظهور با توجه به فرمایشها و با وزنه اعتدال حرکت کرد؟ آنچه در این نوشتار میخوانید،
بررسی مختصری است درباره آنچه گفتهاند و میگویند و آنچه بزرگان درباره نشانهها فرمودهاند.
هنگام ظهور، عالَم لطیف میشود و وعده الهی متحقق شده و عالَم به لطافت عالم
هورقلیا خواهد شد؛ عالمی لطیف که با دنیای پست مدرن امروز تضاد پیدا میکند. نام
این نوشتار، به جهت تضاد این دو عالم «هورقلیا و دنیای پست مدرن» است.
نیابت خاصه و نیابت عامه
معتقدیم که در زمان غیبت کبرای امام زمان – علیهالسلام -، نیابت خاصه
داشتن، خود نشان باطل بودن ادعا است. در زمان غیبت کبرای امام، نائبان عام (علما)
هستند و مردم عادی به ایشان رجوع میکنند و هیچ یک از ایشان نمیتواند ادعای نیابت
خاصه کند. حتی در متون دینی ما ذکر شده است که ده روز پیش از ظهور، شخصی ادعای
نیابت خاصه خواهد کرد و به امر امام – علیهالسلام – او را میکشند.
آشکار شدن نقبا
همچنین در متون دینی آمده است نزدیک ظهور که شد، نقبا بیشتر خودشان را
میشناسانند؛ اگرچه ادعای نقابت نمیکنند. بحمدالله یکی از مواردی که این مطلب را
وجدان کردیم، آشکار شدن اشخاصی همچون شیخ – اعلی الله مقامه – است که به مقام
معلمی آشکار شدند ولی ادعای نقابت نداشتند. هنگامی که حضرت ظهور کنند، سیصد و
سیزده نقیب ایشان را همراهی می کنند (عدد ۳۱۳ مربوط به تعداد نقبای آن زمان است) و
البته پس از ظهور، هرچه امر قوت میگیرد، تعداد نقبا بیشتر میشوند تا در اواخر
ظهور، به سیصد و شصت نفر میرسند.
آیا میشود دوره ظهور را قبل از ظهور درک کرد؟
پرسش جالب و دقیقی است. در اینباره باید گفت ممکن است برخی اشخاص یافت
شوند که دوره ظهور را قبل از ظهور درک کنند. البته این درک کردن به صورت «وجدانی»
انجام میشود؛ یعنی ادراک میکنند و وجدان مینمایند و شرایط و حالات دوره ظهور را
در خود احساس میکنند. اما «وجودی» درک نمیکنند؛ یعنی ادراک انها، با ظاهر بدنشان
نیست؛ بلکه به صورت معنوی برایشان حاصل میشود. اینگونه اشخاص قطعاً اندک هستند؛
اما نمیتوان وجود ایشان را نادیده گرفت.
آیا حضرت با موشک و بمب و دیگر سلاحهای روز جنگ میکنند؟
نباید امر حضرت – علیهالسلام – را امری عادی و با اسباب ظاهری دانست.
امر، بسیار بزرگ است. از این جهت به تعبیر عالم ربانی، حاج محمد باقر شریف طباطبایی
– اعلی الله مقامه -، «پَستا، پستای دیگری است». یعنی نمیتوان آن زمان را با این
زمان مقایسه کرد. وقتی آن حضرت تمام بمبها را خنثی فرماید و یا مانع عملکرد آنها
شود، وجود سلاحهای هرچند پیشرفته چه فایدهای خواهد داشت؟ در آن صورت بودن و
نبودن یکسان است. سلاحهای ظاهری برای پیشبرد امر حضرت لازم نیست (سلاح هرچه
پیشرفته باشد) اما وقتی کار نکند، چه فایده دارد و دشمنان حضرت چه خواهند کرد؟
انتظار ظهور بعد از «ناصر الدین شاه»
مؤمن واقعی شخصی است که منتظر ظهور باشد و هر جریانی را که در عالَم پدیدار
میشود، نشانهای برای ظهور مهدی موعود بداند و در تعجیل فرج دعا کند. اما گاهی
برخی جریانهای عالَم، شخص را امیدوارتر میکند. از این جهت است که عالم ربانی، حاج
محمد باقر شریف طباطبایی – اعلی الله مقامه – فرموده اند: «بعد از این ناصر الدین
شاه، اینکه واصل بشود، من انتظار ظهور امام را میکشم». ما نیز باید با توجه به
این فرمایش در انتظار باشیم و امیدوار. اکنون بعد از ناصر الدین شاه بیش از یک قرن
میگذرد و حاج محمد باقر شریف طباطبایی از دنیا رحلت فرمودهاند و هنوز ظهور واقع
نشده است. این فرمایش ایشان، «توقیت» و وقت تعیین کردن برای ظهور نیست؛ بلکه اظهار
امیدواری است که این امیدواری با توجه به
بعضی نشانهها بیشتر میشود. نظیر این فرمایش را برخی علما در کتابهای خود نوشتهاند.
از جمله مرحوم مجلسی در کتاب بحارالانوار، پس از ذکر دو حدیث – که نقل خواهم کرد –
نوشته است: لا یبعد أن یکون إشارة إلى الدولة الصفویة
شیدها الله تعالى و وصلها بدولة القائم (بعید نیست کهاین حدیث اشاره است به دولت صفویه) و مرحوم مجلسی
دولت صفویه را – دولتی که در آن دوره مذهب تشیع گسترش پیدا کرد- ، مقدمه ظهور میداند
و به تعبیری رساتر اظهار امیدواری کرده است و مینویسد: «امید که اطناب این سلطنت عظمی
به اوتاد خیام سعادت فرجام خاتم اوصیاء پیوند یابد و صبح صادق این دولت کبری تا طلوع
خورشید عالم افروز قائم آل محمد ـ علیه السلام ـ از آسیب ظلمت فتنههای زمانی تیرگی
نیابد بمحمد و آله الطاهرین.»
آن دو حدیث با توجه به کتاب رساله اثبات رجعت
یا ترجمه چهارده حدیث چنین است:
حضرت امام محمد باقر ـ صلوات الله علیه
ـ فرمودند: کأنّی بقوم قد خرجوا بالشرق یطلبون الحق، فلایعطونه، ثمّ یطلبون فلایعطونه،
فاذا رأوا ذلک وضعوا سیوفهم علی عواتقهم، فیعطون ما سألوا فلایقبلونه، حتی قوموا و
لایدفعونها الاّ الی صاحبکم قتلاهم شهداء. (گویا میبینم گروهی را که از جانب مشرق
ظاهر شوند و طلب دین حق از مردم کنند و مردم را به آن دعوت نمایند. پس از ایشان قبول
نکنند. پس بار دیگر طلب نمایند و قبول نکنند. پس چون این آیه را بییند، شمشیرهای خود
را بر دوشها گذارند و جهاد کنند. پس مردم بدین حق درآیند. پس ایشان به این راضی نشوند
تا آن که بر ایشان پادشاه و والی شوند، و پادشاهی ایشان بماند و به کسی ندهند مگر به
صاحب شما. یعنی حضرت صاحب الزمان ـ صلوات الله علیه ـ و هر که با ایشان کشته شود، در
جنگ شهید شده است. او ثواب شهیدان را دارد). حدیث دیگری است از حضرت صادق – علیهالسلام
– که آن حضرت فرمود که، روزی حضرت امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ خبر می دادند از وقایعی
که بعد از آن حضرت به ظهور آید تا ظاهر شدن قائم آل محمد ـ علیه السلام ـ پس حضرت سید
الشهداء ـ علیه السلام ـ فرمودند که یا امیر المؤمنین، چه وقت حق سبحانه و تعالی زمین
را از ظالمان پاک خواهد کرد؟ حضرت امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ فرمود که خدای تعالی
زمین را از لوث کافران پاک نخواهد کرد تا خون حرام بسیار به زمین ریخته شود. بعد از
آن پادشاهان بنی امیه و بنی عباس را به تفصیل بیان فرمودند، در حدیثی طولانی که راوی
اختصار کرده است. پس فرمود که: «اذا قام القائم بخراسان و غلب علی ارض کوفان و الملتان
و جاز جزیرة بنی کاوان، و اقام منّا قائم بجیلان و اجابته الآبر و الدیلم، و ظهرت لولدی
رایات الترک متفرّقات فی الاقطار و الحرمات و کانوا بین هنات و هنات، اذا خربت البصره
و قام امیر الامرة». فحکی علیه السلام حکایه طویلة ثم قال: «اذا جهّزت الالوف و صفّت
الصفوف و قتل الکبش الخروف، هناک یقوم الاخر و یثور الثائر و یهلک الکافر؛ ثم یقوم
القائم المامول و الامام المجهول له الشرف و الفضل و هو من ولدک یا حسین، لا أین یظهر
بین الرکنین فی ذرّ یسیر یظهر علی الثقلین و لایترک فی الارض الادنین؛ طوبی لمن أدرک
زمانه و لحق أوانه و شهد أیامه». یعنی هرگاه، خروج کند پادشاهی از خراسان و غالب شود
بر زمین کوفه و ملتان و بگذرد از جزیره بنی کاوان که در حوالی بصره است، و خروج کند
از ما پادشاهی در گیلان و او را اجابت کنند و یاری نمایند اهل ابر ـ که در حوالی استراباد
است ـ و دیلم ـ که قزوین و حوالی آن است ـ و ظاهر شود از برای فرزند من علمهای ترکان،
و متفرق شوند اطراف عالم و در مکان های شریف و جنگها و فنهای عظیم ایشان رو دهد، در
وقتی که جنگ کننده در بصره و برخیزد پادشاه پادشاهان. ـ پس حکایت طولانی بیان فرمودند
که راوی از میان انداخته است، پس فرمودند ـ : که آن گاه تهیه کرده شود چندین هزار لشکر
برکشیده صفها، و بکشد قوچ فرزند خود را، در آن هنگام دیگری پادشاه شود، امامی که مردم
قدرش را ندانند یا پی به مکانش نبرند. او راست شرف و فضیلت بر عالمیان و او از فرزندان
تست ای حسین. وصف آن نمیتوان کرد. مثل او کجا بهم می رسد؟ ظاهر شود در میان دو رکن
کعبه معظمه با جماعتی اندک، و بر جن و انس غالب گردد و مردم دون، یعنی کافران و ظالمان
را از زمین براندازد. خوشا حال کسی که زمان او را دریابد و به روزگار دولت او برسد
و در خدمتش حاضر گردد.
نیاز به ذکر است که علمایی همچون ابن
طاووس نیز اشارههایی دارند و امیدواری خود را نشان دادهاند.
علامتهای ظهور
آنچه مسلم است این است که علامتهای
ظهور دو قسمت است. علامتهای حتمی و علامتهای غیر حتمی. علامتهای غیر حتمی ،
علامتها و نشانههایی برای ظهور است که ممکن است اتفاق نیفتند و ممکن است که
اتفاق بیفتند. اما علامتهای حتمی، نشانههایی است که حتماً واقع خواهد شد. نشانههای
غیر حتمی فراوان است اما علامتهای حتمی محدود و با ویژگیهای شگفتآوری است که با
وضع عادی بشر امروزی سازگار نیست. امروزه بسیاری از علامتهای غیر حتمی را شاهد
هستیم. اما آیا این علامتها، همان علامتها است؟ آیا آشفتگی بلاد عرب و حوادث
اخیر مصر و دیگر کشورها، همان نشانههای
ظهور است؟ البته باید امیدوار بود و از خدا خواست که این علامتها، همان علامتها
باشد. اما ممکن است که این علامت ها، نشانههای ظهور نباشد و پس از مدتی آرامش بر
تمام بلاد عرب حاکم شود و پس از پنجاه سال باز این درگیریها تجدید شود و ممکن است
همین آشفتگی امروز، یکی از آن علائم غیر حتمی ظهور باشد. همانگونه که بیش از نیم
قرن پیش سر و صدا در مصر بلند شد و برخی در همان ایام دچار «توقیت» (وقت تعیین
کردن برای ظهور) شدند و گفتند این حادثه از همان نشانهها است. اما امروز پنجاه سال
و بیشتر از آن واقعه میگذرد و هنوز ظهور واقع نشده است.
دجـــال
از بارزترین علامتهای حتمی ظهور،
«دجال» است. دجال را دجال گفتند یا به جهت آنکه کل زمین را میگیرد، یا به جهت آنکه
دروغگوست، یا سوزنده است، یا جمع کننده است یا اطراف زمین را میگیرد، یا به جهت
آنکه روی زمین را کثیف میکند، یا آنکه تمویه (تزویر، تلبیس، خبر دادن خلاف واقع)
میکند، یا آنکه مردم او را متابعت میکنند. دجال به همه این معنیها آمده است و
همه هم مناسب است. «شیخ حمزه یوسف» که ظاهراً یکی از علمای اهل سنت است، درباره معنای
دجال، به زبان انگلیسی سخنرانی کرده است و به نکته دقیقی اشاره دارد. ترجمه عبارات
وی را ذکر میکنم: «اگر شما به ریشه لغت نگاه کنید، چون عربی دارای ریشه لغت
است و لغات ریشه معنای ابتدایی دارند که
مشخص میکنند معنی کلمه از کدام حوزه معنایی گرفته میشود. کلمه دجال لغتی بود که
عربها وقتی به کار میبردند که یک شتر، بیماری گری میگرفت و برای علاج، روی آن
قیر میریختند. آنها قیر میریختند و از لغت «یدجل» استفاده میکردند. آنها روی
شتر قیر می ریختند و شما نمیتوانستید بیماری گری را ببینید. شتر ظاهراً خوب به
نظر میرسید چون رویش قیر ریخته شده بود. آیا متوجه مفهوم شدید؟ دجال همین است. او
روی بیماری و مرض قیر میریزد تا خوب به نظر برسد. پس هدف دجال این است که بیاید و
مثل عیسی (ع) با مردم حرف بزند. همانطور که عیسی (ع) به مردم گفت که باید برای
جهان آخرت تلاش کنید دجال به مردم میگوید که باید برای دنیا تلاش کنید. همانطور
که عیسی (ع) به مردم خبر داد که این دنیا سرابی فریبدهنده است که شما را فریب میدهد،
دجال به آنها خواهد گفت که جهان آخرت یک فریب است. همان طور که در تبلیغ آبجو میبینید
که میگوید شما فقط یک بار زندگی میکنید. پس هرچه میتوانید از آب جو «بادوایزر»
لذت ببرید. شما فقط یک بار زندگی میکنید. پس هر چقدر که میتوانید از آن لذت
ببرید. این پیام عصر حاضر است. این پیام مادهگرایی عمیق است. این پیامی است که میگوید
شما با خرید کردن شاد خواهید بود. بیشتر بخرید و شاد باشید. – صحبتهای او ادامه
دارد و نتیجه میگیرد که: – این یعنی تهی
کردن کامل جهان از عقاید مذهبی و در حقیقت پروژه نظم نوین جهانی یا سکولار (النظام
العالمی الدنیوی)».
دجال، از دیدگاه روایتهای شیعه
دجال مردی است که چشم راستش کور است و دیگری در
پیشانی است و درخشان است مانند ستاره صبح و سرخ است. میان دو چشمش نوشته است
«کافر» که هر کسی آن را میخواند. به همه دریاها خواهد رفت و آفتاب با او حرکت میکند.
پیش روی او کوهی است از دود و پشت سرش کوهی است سفید و چنان مینمایاند که آن کوه
سفید غذا است. در سال قحطی بیرون میآید و بر خری خاکستری رنگ سوار است. گام خرش
یک میل است (هزار گام، یا مقداری که چشم میبیند). زمین برایش پیچیده میشود. به
هر آبی که میرسد، آن آب تا روز قیامت در زمین فرو می رود. با صدای بلند فریاد می
کند – به طوری که همه جن و انس و شیاطین میشنوند – و میگوید بشتابید به سوی من
دوستان من. «انا الذی خلق فسوی و قدر فهدی، انا ربکم الاعلی» (ادعای خدایی میکند).
بیشتر تابعان دجال فرزندان زنا و صاحبان طیلسانهای سبز هستند. دجال مردی است کاهن
و ساحر و از سحر «طیالارض»میکند و به همه جا میگردد و از سحر چنین خری و چنین
کوهی مینمایاند. طبق برخی روایات در زمان رسول خدا – صلی الله علیه و آله – متولد
شده است و هم اکنون قدرت خروج ندارد.
تأويل و تطبيق علامتهای حتمی
تأویل و تطبیق علامتهای حتمی کاری است
نکوهش شده و بیجا. اگرچه امکان دارد که برخی صفات و خصوصیات آنها در اشخاص و یا در
وقایع و حوادث یافت شود و این دلیل آن نیست که آنها، همان نشانههای مذکور در
روایات است.
برخی امروزه دجال را گروههای شیطانپرست
و فراماسون ها و گروه ایلومناتی میدانند. دلیل سخنشان هم وجود علامتها و نشانهها
و نمادهای آنهاست که «یک چشم» را به نمایش گذارده است. (همانگونه که قسمتی از
سخنرانی شیخ حمزه یوسف بر این مطلب دلالت
داشت). برخی برای دیگر شخصیتهای موعود، مصداق میتراشند.
باید گفت شیطانپرستها و گروه
ایلومناتی و ابزارهای این گروهها (همچون رسانههای بیگانه و خوانندههای
غربی و…) دجال نیستند؛ اما بیشک برخی
از صفات و پلیدیهای دجال را دارا هستند و شاید زمینهساز خروج او باشند. حتی طبقه
ممتازی که در بعضی بررسیها از آن یاد شده و تلاش شده است تا تمام سازمانهای
نامشروع و خلاف اخلاق را به آن طبقه ممتاز نسبت دهد، دجال نیستند. البته نمیتوان تناسب
این گروهها را با روحیه دجال و دجالپرستی نادیده گرفت. یک چشم بودن نمادهای
آنها، با صفاتی که برای دجال ذکر شده است مطابقت دارد. برخی صفتها که برای دیگر
شخصیتهای نزدیک ظهورموعود – عجل الله فرجه – ذکر شده است، ممکن است درطول تاریخ در
برخی شخصیتها یافت شود؛ اما دلیل این نمیشود که آنها همان شخصیتها باشند و اینگونه
تلاشها جز سست شدن عقاید و شرمساری مذهبگرایان نتیجه دیگری ندارد.
علامتهای خاص، تأویل ندارد
علامتهای خاص باید واقع شود و هیچ
تأویل ندارد. نمیتوان دجال را به گروه ایلومناتی و ماسونها تأویل کرد و نمیتوان
او را به وحدت وجود تأویل کرد. آری؛ میتوان گفت این گروهها دجال صفتند؛ اما
تأویل باطل است. تأویل علامتهای خاص ظهور، همان کاری است که علیمحمد باب (مدعی نیابت،
مهدویت، پیامبری و الوهیت) و پیروان او کردند و همه علامتها را تأویل کرده و گفتند
علامتها واقع شده است. تأویل صحیح نیست. همانگونه که مکتب الهیه اهل بیت – علیهمالسلام
– و پیروان راستین آن، دارای برخی صفات و خصوصیاتی هستند که در روایات برای معرفی
یاران مؤمن و خالص امام عصر – عجل الله فرجه – ذکر شده است مانند این شاخصه که در
برابر طغیانها و انحرافهای عقیدتی استوار میایستند و به راست و چپ نرفته و مستقیم،
به حرکت فکری و ایمانی خود ادامه میدهند.
امیدوارم به برکت فرمایشهای مشایخ، سستی
برخی ادعاها روشن شده و از طرفی اشتیاق دوستان برای آماده شدنِ عقیدتی در برابر
هرگونه انحرافی تا زمان ظهور بیشتر و بیشتر گردد.
والسلام.
فروردین ۹۰ (جمادی الاول ۱۴۳۲).